unhurried

/ənˈhɜːrid//ʌnˈhʌrɪd/

معنی: بی عجله، بی شتاب
معانی دیگر: بدون عجله، با تانی، ناشتاب، غیرعجولانه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of hurried.
متضاد: hasty, hurried
مشابه: deliberate, easy, leisurely, measured, slow

جمله های نمونه

1. His conversation was relaxed and unhurried.
[ترجمه گوگل]گفتگوی او آرام و بدون عجله بود
[ترجمه ترگمان]گفتگوی او آرام و بدون عجله بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Downtown Atlanta is normally an unhurried place where the noontime odor of fried chicken wafts through the thick humidity.
[ترجمه گوگل]مرکز شهر آتلانتا معمولاً یک مکان بدون عجله است که بوی مرغ سرخ شده در آن هنگام ظهر در رطوبت غلیظ پخش می شود
[ترجمه ترگمان]شهر مرکز آتلانتا معمولا مکانی بدون عجله است جایی که بوی مرغ سوخاری در رطوبت غلیظ پیش می رود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. He swam gracefully, with easy, unhurried strokes.
[ترجمه گوگل]او با ظرافت و با ضربات آسان و بدون عجله شنا می کرد
[ترجمه ترگمان]با وقار و بدون عجله شنا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. She walked along, calm and unhurried.
[ترجمه گوگل]او آرام و بدون عجله راه می رفت
[ترجمه ترگمان]او آرام و بدون عجله راه می رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Despite her tiredness her movements were deliberate, unhurried, and self-absorbed; like a cat.
[ترجمه گوگل]علیرغم خستگی، حرکاتش عمدی، بدون عجله و خود شیفته بود مثل یک گربه
[ترجمه ترگمان]حرکات او بدون عجله، بدون عجله، بدون عجله و به فکر فرورفته بود؛ مثل یک گربه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Deliberate and unhurried, he tried them one after another in the lock under the white, nineteenth-century china handle.
[ترجمه گوگل]او با عمد و بدون عجله آنها را یکی پس از دیگری در قفل زیر دستگیره چینی سفید قرن نوزدهمی امتحان کرد
[ترجمه ترگمان]با عجله و بدون عجله، یکی پس از دیگری در قفل در قفل چینی قرن نوزدهم، آن ها را امتحان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He preferred the unhurried pace of a small town.
[ترجمه گوگل]او سرعت بی شتاب یک شهر کوچک را ترجیح می داد
[ترجمه ترگمان]قدم های سریع یک شهر کوچک را ترجیح می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They made a long, unhurried descent.
[ترجمه گوگل]آنها یک فرود طولانی و بدون عجله انجام دادند
[ترجمه ترگمان]آن ها با عجله و بدون عجله به راه افتادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He finished off his unhurried inventory by taking in her bare and dainty toes.
[ترجمه گوگل]او موجودی بدون عجله خود را با در دست گرفتن انگشتان لخت و ظریف او به پایان رساند
[ترجمه ترگمان]در حالی که انگشت های برهنه و پاهای برهنه خود را در آن جمع کرده بود، فهرست اموال بدون عجله را به پایان رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Work in an unhurried relaxed way, doing small or trivial tasks.
[ترجمه گوگل]بدون عجله و بدون عجله کار کنید، کارهای کوچک یا بی اهمیت را انجام دهید
[ترجمه ترگمان]با یک روش آرام و بدون عجله کار کنید، کاره ای کوچک و جزیی انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He acted in an unhurried manner and did not have any stage fright.
[ترجمه گوگل]او بدون عجله عمل می کرد و هیچ ترس صحنه ای نداشت
[ترجمه ترگمان]رفتارش بدون عجله و بدون عجله عمل می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An unhurried sense of time is in itself a form of wealth.
[ترجمه گوگل]احساس بدون عجله زمان به خودی خود نوعی ثروت است
[ترجمه ترگمان]احساس بدون عجله به خودی خود نوعی ثروت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Its unhurried but sophisticated citizens boast not only high incomes but also high levels of education.
[ترجمه گوگل]شهروندان بی عجله اما پیچیده آن نه تنها از درآمد بالا بلکه سطح تحصیلات بالایی نیز برخوردارند
[ترجمه ترگمان]citizens بدون عجله اما پیچیده، نه تنها درآمد بالایی دارند بلکه سطح بالایی از آموزش را نیز به خود اختصاص می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He pauses, listening . FOOTSTEPS approach below, unhurried, echoing hollowly on stone.
[ترجمه گوگل]مکث می کند و گوش می دهد ردپای پایین، بدون عجله، پژواک توخالی روی سنگ
[ترجمه ترگمان]او مکث می کند، گوش می دهد footsteps با عجله به پایین نزدیک می شوند و بدون عجله بر روی سنگ طنین می افکند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بی عجله (صفت)
unhurried

بی شتاب (صفت)
unhurried

انگلیسی به انگلیسی

• not hurried; relaxed, deliberate; slow
unhurried actions are done in a slow and relaxed way.

پیشنهاد کاربران

بپرس