1. His conversation was relaxed and unhurried.
 [ترجمه گوگل]گفتگوی او آرام و بدون عجله بود 
[ترجمه ترگمان]گفتگوی او آرام و بدون عجله بود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
2. Downtown Atlanta is normally an unhurried place where the noontime odor of fried chicken wafts through the thick humidity.
 [ترجمه گوگل]مرکز شهر آتلانتا معمولاً یک مکان بدون عجله است که بوی مرغ سرخ شده در آن هنگام ظهر در رطوبت غلیظ پخش می شود 
[ترجمه ترگمان]شهر مرکز آتلانتا معمولا مکانی بدون عجله است جایی که بوی مرغ سوخاری در رطوبت غلیظ پیش می رود 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
3. He swam gracefully, with easy, unhurried strokes.
 [ترجمه گوگل]او با ظرافت و با ضربات آسان و بدون عجله شنا می کرد 
[ترجمه ترگمان]با وقار و بدون عجله شنا می کرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
4. She walked along, calm and unhurried.
 [ترجمه گوگل]او آرام و بدون عجله راه می رفت 
[ترجمه ترگمان]او آرام و بدون عجله راه می رفت 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
5. Despite her tiredness her movements were deliberate, unhurried, and self-absorbed; like a cat.
 [ترجمه گوگل]علیرغم خستگی، حرکاتش عمدی، بدون عجله و خود شیفته بود مثل یک گربه 
[ترجمه ترگمان]حرکات او بدون عجله، بدون عجله، بدون عجله و به فکر فرورفته بود؛ مثل یک گربه 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
6. Deliberate and unhurried, he tried them one after another in the lock under the white, nineteenth-century china handle.
 [ترجمه گوگل]او با عمد و بدون عجله آنها را یکی پس از دیگری در قفل زیر دستگیره چینی سفید قرن نوزدهمی امتحان کرد 
[ترجمه ترگمان]با عجله و بدون عجله، یکی پس از دیگری در قفل در قفل چینی قرن نوزدهم، آن ها را امتحان کرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
7. He preferred the unhurried pace of a small town.
 [ترجمه گوگل]او سرعت بی شتاب یک شهر کوچک را ترجیح می داد 
[ترجمه ترگمان]قدم های سریع یک شهر کوچک را ترجیح می داد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
8. They made a long, unhurried descent.
 [ترجمه گوگل]آنها یک فرود طولانی و بدون عجله انجام دادند 
[ترجمه ترگمان]آن ها با عجله و بدون عجله به راه افتادند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
9. He finished off his unhurried inventory by taking in her bare and dainty toes.
 [ترجمه گوگل]او موجودی بدون عجله خود را با در دست گرفتن انگشتان لخت و ظریف او به پایان رساند 
[ترجمه ترگمان]در حالی که انگشت های برهنه و پاهای برهنه خود را در آن جمع کرده بود، فهرست اموال بدون عجله را به پایان رساند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
10. Work in an unhurried relaxed way, doing small or trivial tasks.
 [ترجمه گوگل]بدون عجله و بدون عجله کار کنید، کارهای کوچک یا بی اهمیت را انجام دهید 
[ترجمه ترگمان]با یک روش آرام و بدون عجله کار کنید، کاره ای کوچک و جزیی انجام دهید 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
11. He acted in an unhurried manner and did not have any stage fright.
 [ترجمه گوگل]او بدون عجله عمل می کرد و هیچ ترس صحنه ای نداشت 
[ترجمه ترگمان]رفتارش بدون عجله و بدون عجله عمل می کرد 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
12. An unhurried sense of time is in itself a form of wealth.
 [ترجمه گوگل]احساس بدون عجله زمان به خودی خود نوعی ثروت است 
[ترجمه ترگمان]احساس بدون عجله به خودی خود نوعی ثروت است 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
13. Its unhurried but sophisticated citizens boast not only high incomes but also high levels of education.
 [ترجمه گوگل]شهروندان بی عجله اما پیچیده آن نه تنها از درآمد بالا بلکه سطح تحصیلات بالایی نیز برخوردارند 
[ترجمه ترگمان]citizens بدون عجله اما پیچیده، نه تنها درآمد بالایی دارند بلکه سطح بالایی از آموزش را نیز به خود اختصاص می دهند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید 
14. He pauses, listening . FOOTSTEPS approach below, unhurried, echoing hollowly on stone.
 [ترجمه گوگل]مکث می کند و گوش می دهد ردپای پایین، بدون عجله، پژواک توخالی روی سنگ 
[ترجمه ترگمان]او مکث می کند، گوش می دهد footsteps با عجله به پایین نزدیک می شوند و بدون عجله بر روی سنگ طنین می افکند 
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید