unhallowed

/ʌnˈhæloʊd//ʌnˈhæləʊd/

معنی: کفرامیز، نامقدس
معانی دیگر: نا اشو، مورد بی حرمتی، unhallow عمل کفر امیزکردن، نامقدس کردن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not made sacred or holy; unconsecrated.

- She wept at hearing that her son's body had been buried in unhallowed ground.
[ترجمه گوگل] او با شنیدن این که جسد پسرش در زمینی نامقدس دفن شده گریه کرد
[ترجمه ترگمان] از شنیدن این خبر که جسد پسرش در خاک آلوده به خاک سپرده شده است، گریه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: wicked, sinful, or profane.

جمله های نمونه

1. The sexual love before marriage is unhallowed perhaps, however of sexual love delighted always agree with sexual excitement.
[ترجمه گوگل]عشق جنسی قبل از ازدواج شاید نامحرم باشد، با این حال عشق جنسی خوشحال همیشه با هیجان جنسی موافق است
[ترجمه ترگمان]عشق جنسی پیش از ازدواج احتمالا، است، با این حال، عشق جنسی همیشه با هیجان جنسی موافق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. To be admired of lewd unhallowed eyes.
[ترجمه گوگل]برای تحسین شدن از چشمان نامحرم زشت
[ترجمه ترگمان]که از آن چشم های مصنوعی هرزه او را تحسین کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. But the wisdom of our ancestors is in the simile; and my unhallowed hands shall not disturb it, or the Country's done for.
[ترجمه گوگل]اما حکمت اجداد ما در تشبیه است; و دستان نامقدس من آن را مزاحم نخواهند کرد، یا کشور برای آن تمام شده است
[ترجمه ترگمان]اما عقل و حکمت نیاکان ما در این تشبیه است؛ و دست های unhallowed مزاحم آن نخواهند شد، یا کشور ما این کار را کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The first charge is impudence, or hardness of forehead, a want of holy shame, an unhallowed boldness in evil.
[ترجمه گوگل]اولین اتهام، گستاخی یا سختی پیشانی، فقدان شرم مقدس، جسارت نامقدس در شر است
[ترجمه ترگمان]نخستین اتهام، گستاخی است یا سختی پیشانی، a از شرم مقدس، یک بی باکی unhallowed در شیطان
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. With his wonted, collected and stately mien, he crossed the unhallowed threshold.
[ترجمه گوگل]او با خلق و خوی متشخص، متین و باشکوه خود، از آستانه نامحرم گذشت
[ترجمه ترگمان]در آن حال که وضع عادی و موقر خود را با ابهت و ابهت خاص خود می دید از آستانه آن به در افتاده ای عبور کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A nation without much religious emotions, China is becoming even more irreverent and unhallowed.
[ترجمه گوگل]کشوری بدون عواطف مذهبی زیاد، چین در حال بی‌احترامی‌تر و نامقدس‌تر می‌شود
[ترجمه ترگمان]کشوری بدون احساسات مذهبی، بیش از پیش irreverent و unhallowed می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The characteristics of electronic statistical account(ESA)are permanently online and unhallowed for modification.
[ترجمه گوگل]ویژگی های حساب های آماری الکترونیکی (ESA) به طور دائم آنلاین و برای اصلاح غیرقانونی هستند
[ترجمه ترگمان]ویژگی های حساب آماری الکترونیکی (ESA)برای همیشه بصورت آنلاین و unhallowed برای تغییر هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. If Orcus succeeds in entering the hallowed area, the area immediately becomes unhallowed.
[ترجمه گوگل]اگر ارکوس موفق به ورود به منطقه مقدس شود، منطقه بلافاصله نامقدس می شود
[ترجمه ترگمان]اگر Orcus در ورود به منطقه مقدس موفق شود، منطقه بلافاصله تبدیل به unhallowed می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

کفرامیز (صفت)
profane, blasphemous, unhallowed, unholy

نامقدس (صفت)
unhallowed, unholy

انگلیسی به انگلیسی

• not sacred

پیشنهاد کاربران

بپرس