ungraciously

جمله های نمونه

1. He could become ungraciously immodest about his own capacities.
[ترجمه گوگل]او می‌توانست در مورد ظرفیت‌های خود بی‌حوصله شود
[ترجمه ترگمان]او در مورد استعدادهای شخصی خود کمی گستاخانه و گستاخانه شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. 'What are you doing here?' he asked ungraciously.
[ترجمه گوگل]'اینجا چه میکنی؟' با بی مهری پرسید
[ترجمه ترگمان]اینجا چیکار می کنی؟ با بی میلی پرسید:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The bookish historian now accepts it, reluctantly and ungraciously enough.
[ترجمه گوگل]مورخ اهل کتاب اکنون با اکراه و نابخردانه آن را می پذیرد
[ترجمه ترگمان]اکنون این نویسنده به اندازه کافی با بی میلی و بی میلی آن را می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. " Well, I could, p'raps ,'said Archie ungraciously and stumped off toward the cellar stairs.
[ترجمه گوگل]آرچی با بغض گفت: «خب، من می‌تونم، پرپس،» آرچی با اخم گفت و به سمت پله‌های زیرزمین رفت
[ترجمه ترگمان]آرچی گفت: خب، من می تونم، شاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. "A writer's worst enemy is another writer, " he remarked ungraciously and accurately somewhat later.
[ترجمه گوگل]او مدتی بعد با بی مهری و دقت گفت: «بدترین دشمن یک نویسنده نویسنده دیگری است
[ترجمه ترگمان]او با بی میلی و دقت کمی بعد اظهار داشت: \" بدترین دشمن نویسنده نویسنده دیگری است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. And, after proceeding a few steps, she added - 'I stopped you ungraciously, just now, Mr. Knightley, and, I am afraid, gave you pain.
[ترجمه گوگل]و بعد از طی چند مرحله، او اضافه کرد: "من با نجابت، همین الان جلوی شما را گرفتم، آقای نایتلی، و می ترسم به شما درد دل کنم
[ترجمه ترگمان]بعد از چند قدم، اضافه کرد: آقای نای تلی، من از شما ناراحت شدم، همین حالا، آقای نای تلی، و متاسفانه شما را ناراحت کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• in an ungracious manner; impolitely; unpleasantly

پیشنهاد کاربران

بپرس