unglamorous

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of glamorous.

جمله های نمونه

1. Lunch was a decidedly unglamorous affair.
[ترجمه گوگل]ناهار به طور قطعی یک امر غیر جذاب بود
[ترجمه ترگمان]ناهار واقعا مربوط به unglamorous بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Their work is hard and unglamorous, and most people would find it boring.
[ترجمه گوگل]کار آنها سخت و غیر جذاب است و اکثر مردم آن را کسل کننده می دانند
[ترجمه ترگمان]کار آن ها سخت و دشوار است و اکثر مردم آن را خسته کننده خواهند یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Bruce's office is a corner one, utilitarian and unglamorous.
[ترجمه گوگل]دفتر بروس گوشه ای است، سودمند و بی زرق و برق
[ترجمه ترگمان]دفتر بروس گوشه یکی از شهرهای utilitarian و unglamorous است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They were slow, unglamorous, seagoing delivery trucks, but they were also ideal as electronic snoopers.
[ترجمه گوگل]آنها کامیون های حمل و نقل کند، بی زرق و برق و در دریا بودند، اما به عنوان جاسوسان الکترونیکی نیز ایده آل بودند
[ترجمه ترگمان]آن ها آرام، unglamorous، کامیون تحویل seagoing بودند، اما آن ها نیز به عنوان snoopers الکترونیک ایده آل بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. He performed that unglamorous role for Cleveland early in 199 then was traded to San Francisco in mid-season.
[ترجمه گوگل]او در اوایل سال 199 آن نقش نامطلوب را برای کلیولند ایفا کرد و سپس در اواسط فصل به سانفرانسیسکو مبادله شد
[ترجمه ترگمان]او در اوایل سال ۱۹۹ نقش unglamorous را در کلیولند بازی کرد و سپس در اواسط فصل به سانفرانسیسکو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Realities: It is unglamorous to articulate, and complex to conduct, a centrist policy.
[ترجمه گوگل]واقعیت ها: بیان یک سیاست میانه رو غیر جذاب و پیچیده است
[ترجمه ترگمان]واقعیت ها: این یک سیاست میانه رو است تا بیان و پیچیده شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But fundamentally, it performs an unglamorous function in a utilitarian way.
[ترجمه گوگل]اما اساساً کارکردی غیر جذاب را به شیوه ای سودمند انجام می دهد
[ترجمه ترگمان]اما اساسا، آن یک تابع unglamorous را به روش utilitarian انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Monitoring, prediction, data management and communication are the unglamorous underpinnings of a successful urban risk - management strategy.
[ترجمه گوگل]نظارت، پیش‌بینی، مدیریت داده‌ها و ارتباطات، زیربنای نامطلوب یک استراتژی مدیریت ریسک شهری موفق هستند
[ترجمه ترگمان]نظارت، پیش بینی، مدیریت داده و ارتباطات رکن اصلی استراتژی مدیریت ریسک شهری موفق هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. What these companies also in common are unglamorous surroundings.
[ترجمه گوگل]وجه مشترک این شرکت ها محیط های غیر جذاب است
[ترجمه ترگمان]آنچه که این شرکت ها در این شرکت ها مشترک هستند، محیط اطراف خود هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This so weakened the structure that the car was withdrawn and dismantled, revealing the unglamorous Fleetwood car 141 underneath.
[ترجمه گوگل]این به قدری ساختار را تضعیف کرد که ماشین عقب نشینی و برچیده شد و خودروی بی زرق و برق Fleetwood 141 در زیر آن نمایان شد
[ترجمه ترگمان]این باعث تضعیف ساختار شد که ماشین کنار گذاشته شد و از بین رفت و بدنه unglamorous Fleetwood Fleetwood را زیر آن آشکار کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. While one tale is all doomed romantic passion, the other portrays an unglamorous urge to stay alive.
[ترجمه گوگل]در حالی که یک داستان تماماً اشتیاق عاشقانه محکوم به فناست، دیگری اشتیاق غیرمعمول برای زنده ماندن را به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان]در حالی که یک داستان، شور و شوق رمانتیک است، دیگری یک تمایل شدید برای زنده ماندن را به تصویر می کشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We know that seniority, especially in finance, is a long, hard, unglamorous slog.
[ترجمه گوگل]ما می دانیم که ارشدیت، به ویژه در امور مالی، یک کار طولانی، سخت و غیر جذاب است
[ترجمه ترگمان]ما می دانیم که ارشدیت، به خصوص در امور مالی، طولانی و سخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

غیر جذاب
بد شکل
not glamorous
not excitingly attractive
زشت
غیر جذاب

بپرس