ungenerous

/ʌnˈdʒenərəs//ʌnˈdʒenərəs/

معنی: خسیس، پست، لئیم، بی گذشت، بی سخاوت
معانی دیگر: ناجوانمردانه، زننده، چشم تنگ

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of generous.
متضاد: generous

جمله های نمونه

1. an ungenerous act
عمل حاکی از خست

2. his ungenerous remarks about his late friend
اظهارات ناجوانمردانه ی او درباره ی دوست مرحومش.

3. This was a typically ungenerous response.
[ترجمه گوگل]این یک پاسخ نوعاً سخاوتمندانه بود
[ترجمه ترگمان]این یک پاسخ معمولی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I also had a suspicious, ungenerous feeling about the reluctance of the white teachers to make use of more realistic books.
[ترجمه گوگل]من همچنین نسبت به عدم تمایل معلمان سفیدپوست به استفاده از کتاب های واقع گرایانه تر، احساس مشکوک و سخاوتمندانه ای داشتم
[ترجمه ترگمان]همچنین احساس بدگمان و ungenerous نسبت به بی میلی معلمان سفید داشتم تا از کتاب های واقعی تر استفاده کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Rising levels of income meant that some ungenerous authorities were taking fees from almost all parents of secondary school children.
[ترجمه گوگل]افزایش سطح درآمد به این معنی است که برخی از مقامات سخاوتمندانه تقریباً از همه والدین کودکان دبیرستانی شهریه می گیرند
[ترجمه ترگمان]افزایش سطح درآمد به این معنا بود که برخی از مقامات دور از جوانمردی از تقریبا همه والدین بچه های دبیرستان پول می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's a cold and ungenerous gaze on reality, with an enormous analytical backbone.
[ترجمه گوگل]این نگاهی سرد و سخاوتمندانه به واقعیت است، با ستون فقرات تحلیلی عظیم
[ترجمه ترگمان]این یک نگاه سرد و دور از جوانمردی به واقعیت است و ستون فقرات عظیم تحلیلی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They were not ungenerous or mean: they were simply not bred to any restraint.
[ترجمه گوگل]آنها سخاوتمندانه یا بدجنس نبودند: آنها به سادگی تحت هیچ محدودیتی قرار نگرفتند
[ترجمه ترگمان]نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه، نه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A base, ungenerous wretch who under the mask of friendship has undone me.
[ترجمه گوگل]بدبختی فرومایه و سخاوتمند که زیر نقاب دوستی مرا از پای درآورده است
[ترجمه ترگمان]یک پست و پست، که زیر نقاب دوستی مرا از دست داده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was ungenerous of him not to recognize all her hard work.
[ترجمه گوگل]سخاوتمندانه بود که تمام زحمات او را تشخیص نداد
[ترجمه ترگمان]از او دور بود که تمام کاره ای سخت خود را به رسمیت بشناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Be counted with the ungenerous.
[ترجمه گوگل]با سخاوتمندان به حساب بیاید
[ترجمه ترگمان]با این دور و باطل حساب کن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The company had a good pension scheme for the salaried employees and an ungenerous scheme for the hourly paid.
[ترجمه گوگل]این شرکت یک طرح بازنشستگی خوب برای کارمندان حقوق بگیر و یک طرح سخاوتمندانه برای حقوق ساعتی داشت
[ترجمه ترگمان]این شرکت یک طرح بازنشستگی خوب برای کارمندان حقوق بگیر و یک طرح ungenerous برای دست مزد ساعتی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But it is notable that his review of Orwell is not hostile or ungenerous.
[ترجمه گوگل]اما قابل توجه است که بررسی او از اورول خصمانه یا سخاوتمندانه نیست
[ترجمه ترگمان]اما جالب است که مرور وی از اورول خصمانه یا دور از جوانمردی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is a high level of consensus among historians of the eighteenth-century Poor Law that relief in general was neither ungenerous nor ineffective.
[ترجمه گوگل]سطح بالایی از اجماع بین مورخان قانون بینوایان قرن هجدهم وجود دارد که امداد رسانی به طور کلی نه سخاوتمندانه و نه بی اثر بود
[ترجمه ترگمان]در میان مورخان قرن هجدهم، اتفاق نظر زیادی وجود دارد که به طور کلی، آسایش به طور کلی نه از جوانمردی است و نه بی فایده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The scholar will continue to reside within a sealed compartment of ungenerous endeavor.
[ترجمه گوگل]محقق در یک محفظه مهر و موم شده از تلاش های سخاوتمندانه به اقامت خود ادامه خواهد داد
[ترجمه ترگمان]این دانشمند به اقامت در یک محفظه مهر و موم شده در یک محفظه مهر و موم شده ادامه خواهد داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خسیس (صفت)
abject, base, ignoble, vile, stingy, miserly, mean, parsimonious, avaricious, hard, tight, penurious, base-minded, base-spirited, costive, dastard, sordid, skimpy, niggardly, ungenerous

پست (صفت)
humble, abject, base, ignoble, vile, poor, mean, contemptible, despicable, inferior, lowly, slight, small, little, subservient, base-born, brutish, infamous, villainous, vulgar, caddish, shoddy, bathetic, pimping, low, brummagem, cheap, menial, lousy, currish, sordid, dishonorable, runty, servile, footy, wretched, poky, hokey-pokey, lowborn, ungenerous, lowbred, low-level, shabby, picayune, pint-size, pint-sized, scurvy, snippy, third-rate

لئیم (صفت)
stingy, skimpy, ungenerous

بی گذشت (صفت)
intolerant, illiberal, uncharitable, ungenerous

بی سخاوت (صفت)
uncharitable, ungenerous

انگلیسی به انگلیسی

• not generous, penny-pinching, selfish

پیشنهاد کاربران

💢 دوستان کلمات زیر همگی مترادف هم هستند:
🔘 Miserly
🔘 Ungenerous
🔘 Close - fisted
🔘 Penny - pinching
🔘 Cheese - paring
🔘 Parsimonious
✅ Definition:
👉 Not willing to spend money or give much to others.

بپرس