unfrequented

/ˌʌnfrɪˈkwentɪd//ˌʌnfrɪˈkwentɪd/

معنی: دور افتاده، تکرار نشدنی، بدون امد و رفت، غیر مکرر
معانی دیگر: بدون امد و رفت، دور افتاده، تکرار نشدنی، غیر مکرر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having few or no visitors, patrons, or the like.
مشابه: lonesome

- The bar remained unfrequented and soon closed.
[ترجمه گوگل] نوار بی‌تکرار باقی ماند و به زودی بسته شد
[ترجمه ترگمان] بار دیگر بار دیگر بسته شد و به زودی بسته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. Yet many of these crags can remain unfrequented even on the busiest weekend.
[ترجمه گوگل]با این حال، بسیاری از این صخره‌ها حتی در شلوغ‌ترین تعطیلات آخر هفته نیز می‌توانند تکرار نشوند
[ترجمه ترگمان]با این حال بسیاری از این crags حتی در شلوغ ترین هفته نیز می توانند کم تردد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The true heart of Morar is in its unfrequented interior where tourists never go and only the brave venture.
[ترجمه گوگل]قلب واقعی مورار در فضای داخلی بی‌نظیر آن است که گردشگران هرگز به آنجا نمی‌روند و فقط افراد شجاع به آن سفر می‌کنند
[ترجمه ترگمان]قلب واقعی of در فضای خلوت خود قرار دارد که توریست ها هرگز نمی روند و تنها اقدام شجاعانه ای را انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is small clear lake settled in a unfrequented valley, around by all kinds of green plants and nameless flowers.
[ترجمه گوگل]دریاچه زلال کوچکی در دره‌ای بی‌سابقه مستقر است، اطراف آن با انواع گیاهان سبز و گل‌های بی‌نام
[ترجمه ترگمان]در یک دره خلوت و خلوت، دریاچه ای روشن وجود دارد که در اطراف همه انواع گیاهان سبز و گل های بی نام قرار دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. This mountainside was unfrequented all day.
[ترجمه گوگل]این دامنه کوه در تمام طول روز تکرار نشد
[ترجمه ترگمان]تمام روز به آنجا رفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. We reached the temple through an unfrequented mountain track.
[ترجمه گوگل]ما از طریق یک مسیر کوهستانی غیر معمول به معبد رسیدیم
[ترجمه ترگمان]ما به معبد از طریق یه مسیر مکرر کوهستانی رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Drive unfrequented of when I raise head to see him that proud of face, in the mind resemble was mown by the knife so painful.
[ترجمه گوگل]وقتی سرم را بلند می کنم تا او را ببینم که چهره ای مغرور، در ذهن شبیه به چاقویی که خیلی دردناک تراشیده شده بود، رانندگی کنید
[ترجمه ترگمان]وقتی سر بلند می کنم که او را با آن چهره مغرور ببینم که این چاقو به قدری دردناک است که آن را درو می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He flew along unfrequented alleys, and shortly found himself at his aunt's back fence.
[ترجمه گوگل]او در امتداد کوچه‌های نامرتب پرواز کرد و کمی بعد خود را در پشت حصار عمه‌اش دید
[ترجمه ترگمان]از راه های غیر عادی پرواز کرد و طولی نکشید که خود را در حصار پشتی خانه عمه اش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The few unfrequented bookshops left in China offered little else but the writings of Mao and Marx and Lenin.
[ترجمه گوگل]معدود کتابفروشی‌های بی‌تکرار باقی‌مانده در چین جز نوشته‌های مائو، مارکس و لنین چیز دیگری را عرضه نمی‌کردند
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از فروشی که در چین مانده بودند چیز دیگری به جز نوشته های مایو و مارکس و لنین نداشتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They live in unfrequented forests of Xing'anLin, and make a living by feeding reindeer.
[ترجمه گوگل]آنها در جنگل‌های بی‌سابقه Xing'anLin زندگی می‌کنند و با تغذیه گوزن‌های شمالی امرار معاش می‌کنند
[ترجمه ترگمان]ان ها در جنگل های unfrequented of Xing زندگی می کنند و با تغذیه گوزن های شمالی امرار معاش می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. By some not unfrequented Garden-side.
[ترجمه گوگل]توسط برخی از باغ های غیر معمول
[ترجمه ترگمان]از طرف برخی دیگر از آن طرف باغ رفت و آمد نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. If this was not granted, the cargoes were landed elsewhere on unfrequented parts of the low and accessible coast.
[ترجمه گوگل]اگر این اجازه داده نمی شد، محموله ها در جای دیگری در بخش های غیرمرتبط از ساحل کم و در دسترس فرود می آمدند
[ترجمه ترگمان]اگر این مبلغ اعطا نشد، کالا در جای دیگری در نقاط دور افتاده از ساحل پست و قابل دسترسی فرود آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. There"re no enough attentions on the poetry and Ci of Qing dynasty in the academic circle, as a result, many important composers are encountering unfrequented. "
[ترجمه گوگل]"توجه کافی به شعر و سی سلسله چینگ در محافل آکادمیک وجود ندارد، در نتیجه، بسیاری از آهنگسازان مهم با بی تکرار مواجه می شوند "
[ترجمه ترگمان]توجه کافی به شعر و Ci خاندان کینگ در چرخه آکادمیک وجود ندارد، در نتیجه بسیاری از آهنگسازان مهم با غیرمتعارف مواجه می شوند \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is necessary to reinforce emergency ideological and political work in oil exploration industry as oil exploration activities are mostly carried out in unfrequented areas with unexpected happenings.
[ترجمه گوگل]تقویت فعالیت های ایدئولوژیک و سیاسی اضطراری در صنعت اکتشاف نفت ضروری است زیرا فعالیت های اکتشاف نفت بیشتر در مناطق غیرمنتظره با اتفاقات غیرمنتظره انجام می شود
[ترجمه ترگمان]لازم است که فعالیت های ایدئولوژیک و سیاسی اضطراری در صنعت اکتشاف نفت را تقویت کند چون فعالیت های اکتشاف نفت اغلب در مناطق غیر مسکونی با اتفاقات پیش بینی نشده رخ می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Most and intimate caress produce outdoors, roadside, garden, natant bathhouse, unfrequented alley or houseboat to go up, in a few opener countries, also produce outdoors and woods in.
[ترجمه گوگل]بیشتر و نوازش های صمیمی در خارج از منزل، کنار جاده، باغ، حمام سرپوشیده، کوچه غیرمجاز یا قایق خانه برای بالا رفتن، در چند کشور بازکننده، همچنین در فضای باز و جنگل تولید می کنند
[ترجمه ترگمان]در برخی از کشورهای باز، اغلب نوازش شیرین و دوستانه در فضای باز، باغ، باغ، حمام natant، و یا houseboat برای بالا رفتن، در برخی از کشورها، باز هم در فضای باز و جنگل تولید می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دور افتاده (صفت)
away, recluse, outlying, faraway, outland, straggly, far-off, unfrequented

تکرار نشدنی (صفت)
unfrequented, unrepeatable

بدون امد و رفت (صفت)
unfrequented

غیر مکرر (صفت)
unfrequented

انگلیسی به انگلیسی

• empty, not attended frequently

پیشنهاد کاربران

بپرس