unfreeze

/ˌʌnˈfriːz//ˌʌnˈfriːz/

(یخ چیزی را) آب کردن، آزاد کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unfreezes, unfreezing, unfroze, unfrozen
(1) تعریف: to thaw.

(2) تعریف: to remove (something such as prices) from controls.

جمله های نمونه

1. The warm weather unfroze the ground early.
[ترجمه گوگل]هوای گرم زمین را زود یخ زد
[ترجمه ترگمان]هوای گرم صبح زود به زمین می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The petroleum price will be unfrozen next month.
[ترجمه گوگل]قیمت نفت در ماه آینده منجمد می شود
[ترجمه ترگمان]قیمت نفت در ماه آینده افزایش خواهد یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The party plans to unfreeze some of the cash held by local government.
[ترجمه گوگل]این حزب قصد دارد برخی از وجوه نقدی که در اختیار دولت محلی است آزاد کند
[ترجمه ترگمان]این حزب قصد دارد مقداری از پول نقد شده توسط دولت محلی را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Gazzer's mind unfroze and thoughts seethed round and leapt up at him, like salmon jumping in a fast-running river.
[ترجمه گوگل]ذهن گاززر یخ زد و افکار در اطراف او نشستند و مانند ماهی قزل آلا که در رودخانه ای پرشتاب می پرند، به او جهش کردند
[ترجمه ترگمان]ذهن Gazzer از ذهن و افکارش دور شد و در حالی که مثل ماهی آزاد در یک رودخانه سریع به طرف او خیز برمی داشت، به سوی او خیز برداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The shepherd's is unfreezing, so there's no rush for lunch.
[ترجمه گوگل]چوپان در حال انجماد است، بنابراین برای ناهار عجله ای وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]چوپان مقدس است، بنابراین برای ناهار عجله ای نداریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Then he unfroze, pulled the trigger of the shotgun and leapt back into cover, all in the same movement.
[ترجمه گوگل]سپس یخ زد، ماشه تفنگ ساچمه زنی را کشید و به پشت پرید، همه در همان حرکت
[ترجمه ترگمان]سپس او ماشه را کشید و ماشه تفنگ را کشید و از جایش جست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Just click Unfreeze Panes on the Window menu.
[ترجمه گوگل]فقط روی Unfreeze Panes در منوی Window کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]فقط روی unfreeze panes روی منوی پنجره کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. All these developments would unfreeze scarce resources for other pressing needs.
[ترجمه گوگل]همه این پیشرفت ها منابع کمیاب را برای سایر نیازهای مبرم آزاد می کند
[ترجمه ترگمان]همه این تحولات منابع کمیاب را برای نیازهای مبرم دیگر فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Soviet Unfreeze Literature has a deep influence on the Chinese BaiHua Literature.
[ترجمه گوگل]ادبیات Unfreeze شوروی تأثیر عمیقی بر ادبیات چینی BaiHua دارد
[ترجمه ترگمان]ادبیات unfreeze شوروی تاثیر عمیقی بر ادبیات baihua چین داشته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It allows you to unfreeze the thinking of the group.
[ترجمه گوگل]این به شما امکان می دهد افکار گروه را آزاد کنید
[ترجمه ترگمان]این به شما این امکان را می دهد که به فکر گروه باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. To unfreeze panes, on the Window menu, click Unfreeze Panes.
[ترجمه گوگل]برای باز کردن انجماد پنجره ها، در منوی پنجره، روی Unfreeze Panes کلیک کنید
[ترجمه ترگمان]به شیشه ها، روی منوی پنجره، روی unfreeze panes کلیک کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Better unfreeze for the nomad factions.
[ترجمه گوگل]برای گروه های عشایری بهتر است یخ زدایی کنید
[ترجمه ترگمان] بهتره آب از آب در بیاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. If you don ? ? t get it right the first time, it ? ? s easy to unfreeze and try again.
[ترجمه گوگل]اگر نداری؟ ? اولین بار درست متوجه نشدم، درست است؟ ? باز کردن یخ و دوباره امتحان کردن آسان است
[ترجمه ترگمان]اگه نکنی؟ برای اولین بار این کار رو درست انجام نداده بودی، درسته؟ آب شدن از آب کردن آسان است و دوباره تلاش می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Mr. Bush said the government will purchase equity shares in banks to help institutions unfreeze lending and spur economic growth.
[ترجمه گوگل]آقای بوش گفت که دولت برای کمک به موسسات برای باز کردن وام‌دهی و تحریک رشد اقتصادی، سهام بانک‌ها را خریداری خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]آقای بوش گفت که دولت سهام سهام را در بانک ها خریداری خواهد کرد تا به موسسات در اعطای وام و تشویق رشد اقتصادی کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• warm, thaw; cancel a price freeze

پیشنهاد کاربران

یخ {چیزی را} آب کردن. ۲. محدودیت اقتصادی را برداشتن
مثال:
The warm weather unfroze the ground early.
هوای گرم یخ زمین را زود آب کرد.
انجمادزدایی کردن
از انجمادخارج شدن
ذوب شدن
یخ زدایی کردن
تغییر تدریجی الگوی رفتاری فعلی

بپرس