• : تعریف: not predicted or expected. • مشابه: sudden, unexpected
- Consider carefully, as your decision may have unforeseen consequences.
[ترجمه گوگل] با دقت در نظر بگیرید، زیرا تصمیم شما ممکن است عواقب غیر قابل پیش بینی داشته باشد [ترجمه ترگمان] به دقت در نظر بگیرید، زیرا تصمیم شما ممکن است عواقب غیرمنتظره داشته باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Unforeseen problems caused delays in production.
[ترجمه گوگل] مشکلات پیش بینی نشده باعث تاخیر در تولید شد [ترجمه ترگمان] مشکلات Unforeseen باعث تاخیر در تولید می شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. an unforeseen occurrence
اتفاق پیش بینی نشده
2. because of unforeseen circumstances
به واسطه ی شرایط پیش بینی نشده
3. barring any unforeseen events
اگر اتفاقات غیر مترقبه پیش نیاید
4. as a safeguard against unforeseen events
به عنوان حفاظت در مقابل رویدادهای پیش بینی نشده
5. this mission may involve unforeseen dangers
این ماموریت ممکن است خطرهای پیش بینی نشده ای را در برداشته باشد.
6. The probe into the Congressman's finances turned up some unforeseen difficulties.
[ترجمه گوگل]تحقیقات در مورد امور مالی این نماینده کنگره به برخی از مشکلات پیش بینی نشده منجر شد [ترجمه ترگمان] [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The divers faced unforeseen trouble in their search for the wreck.
[ترجمه گوگل]غواصان در جستجوی غرق شده با مشکلات پیش بینی نشده ای مواجه شدند [ترجمه ترگمان]غواصان در جستجوی لاشه کشتی با مشکلات پیش بینی نشده مواجه بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. For protection against unforeseen emergencies, you insure your house, your furnishings and your car.
[ترجمه Ee] برای محافظت در برابر شرایط اضطراری پیش بینی نشده، خانه، اثاثیه و ماشین خود را بیمه می کنید
|
[ترجمه گوگل]برای محافظت در برابر شرایط اضطراری پیش بینی نشده، خانه، اثاثیه و ماشین خود را بیمه می کنید [ترجمه ترگمان]برای حفاظت در برابر وضعیت های اورژانسی پیش بینی نشده، خانه تان، اثاثیه و اثاثیه شما را بیمه می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Due to unforeseen circumstances the cost of the improvements has risen by twenty per cent.
[ترجمه گوگل]به دلیل شرایط پیش بینی نشده هزینه بهبودها بیست درصد افزایش یافته است [ترجمه ترگمان]با توجه به شرایط پیش بینی نشده، هزینه این بهبودها ۲۰ درصد افزایش یافته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. This was a sudden and unforeseen blow.
[ترجمه گوگل]این یک ضربه ناگهانی و غیر قابل پیش بینی بود [ترجمه ترگمان]این ضربه ناگهانی و غیرمنتظره بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Due to unforeseen circumstances, we have had to reschedule the concert.
[ترجمه گوگل]به دلیل شرایط غیرقابل پیش بینی، مجبور شدیم زمان برگزاری کنسرت را تغییر دهیم [ترجمه ترگمان]با توجه به شرایط پیش بینی نشده، ما باید کنسرت را دوباره برنامه ریزی کنیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Call this number if any unforeseen emergency should arise.
[ترجمه گوگل]در صورت بروز هر گونه اضطراری پیش بینی نشده با این شماره تماس بگیرید [ترجمه ترگمان]اگر یک موقعیت اضطراری پیش بینی نشده رخ دهد این عدد را اعلام کنید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He made no provision against the unforeseen expenses.
[ترجمه گوگل]او هیچ پیش بینی ای در قبال هزینه های پیش بینی نشده نداشت [ترجمه ترگمان]او هیچ گونه تمهیداتی را در برابر هزینه های پیش بینی نشده به عمل نیاورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. In some unforeseen circumstances like death, one parent has to be enough.
[ترجمه گوگل]در برخی شرایط پیش بینی نشده مانند مرگ، یکی از والدین باید کافی باشد [ترجمه ترگمان]در برخی شرایط پیش بینی نشده مانند مرگ، یکی از والدین باید کافی باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. It was sabotaged by an unforeseen fire drill.
[ترجمه گوگل]توسط یک مانور آتش سوزی پیش بینی نشده خراب شد [ترجمه ترگمان]این کار توسط یه دریل پیش بینی نشده خراب شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. The unforeseen Sometimes there just is not time to consider all available options.
[ترجمه گوگل]موارد پیش بینی نشده گاهی اوقات برای در نظر گرفتن همه گزینه های موجود وقت کافی وجود ندارد [ترجمه ترگمان]در موارد پیش بینی نشده زمان کافی وجود ندارد که تمام گزینه های موجود را در نظر بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
17. Many unforeseen dangers may be lurking in the wings.
[ترجمه گوگل]ممکن است بسیاری از خطرات پیش بینی نشده در کمین بال ها باشد [ترجمه ترگمان]بسیاری از خطرات پیش بینی نشده ممکن است در باله ای پنهان شده باشند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
پیش بینی نشده (صفت)
unforeseen
انگلیسی به انگلیسی
• not foreseen, unanticipated, unexpected an unforeseen event happens unexpectedly.
پیشنهاد کاربران
مثال؛ The project faced several unforeseen challenges, causing delays in completion. In a conversation about travel, someone might mention, “We had to change our plans due to unforeseen circumstances. ” ... [مشاهده متن کامل]
A business owner might explain, “The sudden increase in demand was unforeseen, but we adapted quickly. ”
غیرمنتظره، پیش بینی نشده
:SYN unanticipated - unexpected - unscheduled . . . I can recall a time when I missed an important meeting with a client due to ⭐unforeseen circumstances⭐. The meeting was scheduled for 10 a. m. at a downtown office, and I was responsible for presenting a proposal for a new project to the client ... [مشاهده متن کامل]
دور از انتظار
ناموجه
Sometimes, unforeseen things happen outside of our control.
غیر مترقبه و پیش بینی نشده
( " fore - "before" seon "to see ) :un - "not" foresee پیش بینی نشده
غیرمترقبه، دو از انتظار
an unforeseen problem arising from ignoring climate = یک مشکل غیر قابل پیشبینی که با عدم توجه به آب و هوا ایجاد شده.
پیش بینی نشده 🏴🏴 We had some unforeseen problems with the new engine though we had expected it would work well. ما چند مشکل پیشبینی نشده با موتور جدید داشتیم، اگرچه انتظار داشتیم که خوب کار خواهد کرد