unflattering

/ʌnˈflætərɪŋ//ʌnˈflætərɪŋ/

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: making one feel ashamed or unhappy about oneself, or intended to make one feel so.

- Her brother's unflattering remark about her figure hurt her feelings.
[ترجمه گوگل] اظهارات ناخوشایند برادرش در مورد هیکلش احساسات او را جریحه دار کرد
[ترجمه ترگمان] نگرانی برادرش در مورد او بود که احساساتش را جریحه دار کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: causing, or potentially causing, someone or something to appear less attractive or less good than that person or thing is considered to be in reality.

- That unflattering hat made her look ridiculous.
[ترجمه گوگل] آن کلاه ناخوشایند او را مضحک نشان می داد
[ترجمه ترگمان] این کلاه unflattering او را مضحک جلوه می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The campaign team worried about the unflattering article the newspaper had published about their candidate.
[ترجمه گوگل] تیم تبلیغاتی نگران مقاله نامطلوب روزنامه در مورد نامزدشان بود
[ترجمه ترگمان] تیم کمپین نگران مقاله unflattering بود که این روزنامه در مورد کاندیدای خود منتشر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I think this a very unflattering photograph of the First Lady.
[ترجمه گوگل] من فکر می کنم این یک عکس بسیار ناخوشایند از بانوی اول است
[ترجمه ترگمان] به نظر من این عکسی ناخوشایند از بانوی اول است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. He depicted the town's respectable families in an unflattering light.
[ترجمه گوگل]او خانواده های محترم شهر را در نوری نامطلوب به تصویر کشید
[ترجمه ترگمان]او خانواده های محترم شهر را در نور unflattering توصیف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Make sure students realise that 'fat' is an unflattering or pejorative word.
[ترجمه گوگل]مطمئن شوید که دانش‌آموزان متوجه می‌شوند که «چربی» یک کلمه ناخوشایند یا تحقیرآمیز است
[ترجمه ترگمان]دقت کنید که دانش آموزان تشخیص دهند که چربی یک کلمه ناخوشایند یا pejorative است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The book portrays her in a most unflattering light.
[ترجمه گوگل]این کتاب او را در نوری ناخوشایند به تصویر می کشد
[ترجمه ترگمان]کتاب او را با a زننده توصیف می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The knee-length dresses were unflattering and ugly.
[ترجمه گوگل]لباس های تا روی زانو ناخوشایند و زشت بودند
[ترجمه ترگمان]لباس هایی که تا زانو بودند ناخوشایند و ناخوشایند بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Short hair can be very unflattering.
[ترجمه گوگل]موهای کوتاه می تواند بسیار ناخوشایند باشد
[ترجمه ترگمان]موهای کوتاه می تواند خیلی ناخوشایند باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Anything that could shine an unflattering light on the victor would inevitably be appreciated as an occasion for comment.
[ترجمه گوگل]هر چیزی که بتواند نوری نامطلوب بر پیروز بتاباند، ناگزیر به عنوان فرصتی برای اظهار نظر قدردانی می شود
[ترجمه ترگمان]هر چیزی که بتواند درخشش زننده داشته باشد به ناچار به عنوان فرصتی برای اظهار نظر مورد تقدیر قرار خواهد گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. It cast an unflattering light upon the skin, it made voices echo.
[ترجمه گوگل]نوری نامطلوب بر پوست می‌تابید، صداها را طنین می‌اندازد
[ترجمه ترگمان]نور unflattering بر روی پوست ایجاد می کرد، باعث می شد که صدایش اکو پیدا کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Chairman Des Moffatt says he's familiar with another unflattering nickname for the flats, but the Bronx comparison's an exaggeration.
[ترجمه گوگل]رئیس دس موفات می‌گوید که با نام مستعار دیگری برای آپارتمان‌ها آشناست، اما مقایسه برونکس اغراق‌آمیز است
[ترجمه ترگمان]رئیس دس Moffatt می گوید او با لقب ناخوشایند دیگری برای آپارتمان ها آشنا است، اما مقایسه برانکس یک اغراق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Had this unflattering picture of Bella emerged because of Johnny, she wondered, or because of her own somewhat despicable jealousy?
[ترجمه گوگل]او تعجب کرد که آیا این تصویر نامطلوب بلا به خاطر جانی ظاهر شده است یا به دلیل حسادت تا حدی نفرت انگیز خودش؟
[ترجمه ترگمان]ایا این تصویر غلط از بلا بیرون آمده بود، به خاطر جانی، یا به خاطر حسادت own؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What follows is a somewhat unflattering description of Dottie.
[ترجمه گوگل]آنچه در ادامه می‌آید، توصیفی تا حدودی نامطلوب از Dottie است
[ترجمه ترگمان]آنچه در ادامه می آید توصیف somewhat از dottie است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. They were not helped, however, by the unflattering acoustics of the hall, nor by the late arrivals.
[ترجمه گوگل]با این حال، آکوستیک نامطلوب سالن یا دیر رسیدن به آنها کمکی نکرد
[ترجمه ترگمان]با این حال صدای unflattering تالار و ورود تازه واردان به آن ها کمک نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. That is unless Durham folk take the same unflattering view of today's cricketers as the county's overseas star Dean Jones.
[ترجمه گوگل]این است مگر اینکه مردم دورهمی همان دیدگاه ناخوشایند کریکت بازان امروزی را مانند دین جونز، ستاره خارج از کشور این شهرستان داشته باشند
[ترجمه ترگمان]این در صورتی است که مردم دوره ام همین دیدگاه ناخوشایند را از بازیکنان کریکت امروزی مانند دین جونز، ستاره خارج از کشور، به دست آورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The peaty ground compacts water with an unflattering splat beneath my backside.
[ترجمه گوگل]زمین ذغال سنگ نارس آب را با لکه ای نامطلوب در زیر پشت من فشرده می کند
[ترجمه ترگمان]زمین پر از آب و رنگ بود که روی باسن من اثر گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. By contrast, many unflattering things have been said recently about Mrs Clinton.
[ترجمه گوگل]در مقابل، اخیراً چیزهای ناخوشایند زیادی در مورد خانم کلینتون گفته شده است
[ترجمه ترگمان]در مقابل، اخیرا بسیاری از سخنان ناخوشایند در مورد خانم کلینتون گفته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The unflattering portraits elicited strong protests from some of the campaigns.
[ترجمه گوگل]پرتره های نامطلوب اعتراض شدید برخی از کمپین ها را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]تصویرهای ناخوشایند، اعتراضات قوی را از برخی از این فعالیت ها برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not flattering

پیشنهاد کاربران

✍️معمولاً برای توصیف اظهارات، تصاویر یا توصیفاتی که نامطلوب هستند یا به جنبه های منفی اشاره دارند، استفاده می شود.
👈👈جلوه دادن کسی یا چیزی به گونه ای که ممکن است به عنوان منفی یا کم تر جذاب از آنچه که در واقعیت هستند، درک شود.
...
[مشاهده متن کامل]

✍️✍️✍️ناخوشایند، نامطلوب، نامناسب
👈مترادف؛
Unattractive
Unappealing
Uncomplimentary
👇مثال؛
The article included some unflattering comments about the politician's past actions.
She didn't like the unflattering photograph that was posted online.
The dress had an unflattering fit, making her look shorter than she really was.

{در مورد لباس }: بد قواره
لباسی که به تن شخص خوب نمیشینه و اونو خوش هیکل نشون نمیده
بد جلوه نشان دادن
ناخوشایند، بد نشان دادن چیزی، زشت کردن چیزی
نامناسب
مخالف، پاد، نامساعد
توهین آمیز

بپرس