unfeasible


معنی: خام

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of feasible.
متضاد: feasible

جمله های نمونه

1. The weather made it unfeasible to be outdoors.
[ترجمه .] هوا بیرون ماندن را غیر ممکن کرده بود.
|
[ترجمه گوگل]آب و هوا بودن در فضای باز را غیرممکن کرد
[ترجمه ترگمان]هوای بیرون از خانه برایم غیر عملی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The teachers' demands were economically unfeasible.
[ترجمه گوگل]مطالبات معلمان از نظر اقتصادی غیر قابل اجرا بود
[ترجمه ترگمان]نیازهای معلم ها از نظر اقتصادی عملی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The board said the idea was unfeasible.
[ترجمه گوگل]هیئت مدیره گفت این ایده غیرقابل اجرا است
[ترجمه ترگمان]هیات مدیره گفت که این ایده عملی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Yet, everywhere I turned, change seemed unfeasible.
[ترجمه رابین] با این حال هرجا من چرخیدم، تغییرشکل به نظر غیر ممکن میرسد
|
[ترجمه گوگل]با این حال، به هر طرف که می چرخیدم، تغییر غیرممکن به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]با این وجود، هر جا که چرخیدم، تغییر شکل به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Until recently, forest biotechnology seemed unfeasible.
[ترجمه گوگل]تا همین اواخر، بیوتکنولوژی جنگل غیرممکن به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]تا این اواخر جنگل biotechnology به نظر unfeasible میومد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The procedure proves unfeasible for blood transfusions, but paves the way for successful organ transplantation, for which Carrel receives the Nobel Prize in 19
[ترجمه گوگل]این روش برای انتقال خون غیرممکن است، اما راه را برای پیوند اعضای موفق هموار می کند، که برای آن کارل جایزه نوبل را در سال 19 دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]این روش برای انتقال خون غیر عملی است، اما راه را برای پیوند عضو موفق هموار می کند، که در آن Carrel برنده جایزه نوبل در ۱۹ سال می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress every day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و هر روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, the huge political cost made it unfeasible to adopt fiscal federalism at that time.
[ترجمه گوگل]با این حال، هزینه هنگفت سیاسی، پذیرش فدرالیسم مالی را در آن زمان غیرممکن کرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، هزینه سیاسی بسیار زیاد آن را برای اتخاذ فدرالیسم مالیاتی در آن زمان انجام می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Mr Rajapaksa's target may therefore be unfeasible.
[ترجمه گوگل]بنابراین هدف آقای راجاپاکسا ممکن است غیرقابل اجرا باشد
[ترجمه ترگمان]بنابراین هدف آقای Rajapaksa عملی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They go about this by jumping up and down a lot and cranking the drum machine up to unfeasible volumes.
[ترجمه گوگل]آنها این کار را با بالا و پایین پریدن زیاد و چرخاندن دستگاه درام تا حجم های غیرقابل اجرا انجام می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها با پریدن از بالا و پایین آوردن تعداد زیادی ماشین طبل به کتاب های غیر عملی ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There is considerable return migration except when the military-political situation in countries of origin makes this unfeasible.
[ترجمه گوگل]مهاجرت بازگشتی قابل توجهی وجود دارد، مگر زمانی که وضعیت نظامی-سیاسی در کشورهای مبدأ این امر را غیرممکن کند
[ترجمه ترگمان]مهاجرت بازگشت قابل توجهی وجود دارد به جز زمانی که وضعیت نظامی - سیاسی در کشورهای مبدا این کار را غیر عملی می سازد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is slightly longer and more expensive, but is nevertheless a viable alternative should the Qatif alignment be politically unfeasible.
[ترجمه گوگل]کمی طولانی‌تر و گران‌تر است، اما با این وجود، در صورتی که همسویی قطیف از نظر سیاسی غیرممکن باشد، جایگزین مناسبی است
[ترجمه ترگمان]این روش کمی طولانی تر و گران تر است، اما با این وجود، یک جایگزین مناسب برای هم ترازی Qatif از نظر سیاسی عملی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They can innovate by promoting remedies that are otherwise unfeasible or remote.
[ترجمه گوگل]آن‌ها می‌توانند با ترویج درمان‌هایی که در غیر این صورت غیرممکن یا از راه دور هستند، نوآوری کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها می توانند با ترویج داروهایی که غیر عملی یا دور از دسترس نیستند، نوآوری کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This is particularly useful where the food color is so unstable as to make the forwarding of a standard sample unfeasible.
[ترجمه گوگل]این به ویژه در مواردی مفید است که رنگ غذا آنقدر ناپایدار است که ارسال نمونه استاندارد را غیرممکن می کند
[ترجمه ترگمان]این به خصوص زمانی مفید است که رنگ غذا آنقدر ناپایدار است که ارسال یک نمونه استاندارد را عملی نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The simulation showed that this method can solve the problem that the general local optimization is unfeasible for the system with pure delay part and unmatched model.
[ترجمه گوگل]شبیه‌سازی نشان داد که این روش می‌تواند این مشکل را حل کند که بهینه‌سازی محلی عمومی برای سیستم با بخش تاخیری خالص و مدل بی‌همتا غیرممکن است
[ترجمه ترگمان]شبیه سازی نشان داد که این روش می تواند این مساله را حل کند که بهینه سازی موضعی عمومی برای سیستم با بخش تاخیری محض و مدل بی نظیر، عملی نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خام (صفت)
rude, simple, naive, rare, green, unripe, crude, naif, raw, unfeasible, half-baked, undone, unequipped, unprepared

انگلیسی به انگلیسی

• not feasible

پیشنهاد کاربران

غیر ممکن، امکان ناپذیر ، غیر محتمل، نشدنی، نامیسر

بپرس