unfavorable

/ˌənˈfeɪvərəbəl//ˌənˈfeɪvərəbəl/

معنی: زشت، بد، نامساعد، برعکس، بد قیافه، نا مطلوب، نامیمون
معانی دیگر: مخالف، پاد

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unfavorably (adv.)
(1) تعریف: likely to have a bad result; inauspicious.
مترادف: adverse, inauspicious, ominous, unlucky
متضاد: favorable, promising, propitious, prosperous
مشابه: contrary, disadvantageous, forbidding, ill, ill-fated, ill-starred, sinister, threatening, unhappy, unlikely, unpropitious, untoward

- an unfavorable omen
[ترجمه گوگل] یک فال نامطلوب
[ترجمه ترگمان] بد شگون بد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- unfavorable weather for a picnic
[ترجمه گوگل] آب و هوای نامناسب برای پیک نیک
[ترجمه ترگمان] هوای نامساعد برای پیک نیک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: harmful or unpleasant.
مترادف: detrimental, harmful, unpleasant
متضاد: advantageous, benign, favorable, positive
مشابه: adverse, contrary, damaging, disadvantageous, disagreeable, hostile, inimical

- an unfavorable outcome
[ترجمه گوگل] یک نتیجه نامطلوب
[ترجمه ترگمان] یک نتیجه ناخوشایند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: indicating disfavor or dislike.
مترادف: critical
متضاد: favorable
مشابه: adverse, antagonistic, bad, hostile, inimical, rotten, unfriendly

- an unfavorable review of a play
[ترجمه گوگل] بررسی نامطلوب یک نمایشنامه
[ترجمه ترگمان] یک بررسی نامناسب از یک نمایش
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. unfavorable weather
هوای نامساعد

2. an unfavorable wind
باد مخالف

3. everybody has an unfavorable opinion of her
همه نسبت به او نظر نامساعد دارند.

4. The unfavorable reviews of his first novel were a great discouragement to him.
[ترجمه گوگل]نقدهای نامطلوب از اولین رمان او باعث دلسردی بزرگی برای او شد
[ترجمه ترگمان]بررسی های ناخوشایند نخستین رمان او سرخوردگی بزرگی نسبت به او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. In spite of the unfavorable weather,the grain output of the farm kept up and even increased a little than last year.
[ترجمه گوگل]با وجود آب و هوای نامساعد، تولید غلات مزرعه همچنان ادامه دارد و حتی نسبت به سال گذشته کمی افزایش یافته است
[ترجمه ترگمان]با وجود هوای نامساعد، محصول غله مزرعه بالا رفت و حتی نسبت به سال گذشته کمی افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He had formed an unfavorable opinion of my work.
[ترجمه گوگل]او نظر نامطلوبی نسبت به کار من شکل داده بود
[ترجمه ترگمان]او عقیده ناخوشایندی درباره کار من ایجاد کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The majority always turn an unfavorable attitude towards atonal composition.
[ترجمه گوگل]اکثریت همیشه یک نگرش نامطلوب نسبت به ترکیب آتونال دارند
[ترجمه ترگمان]اکثریت همیشه نگرش نامطلوب نسبت به ترکیب atonal دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The weather is unfavorable to our plans.
[ترجمه گوگل]هوا برای برنامه های ما نامطلوب است
[ترجمه ترگمان]آب و هوا برای برنامه های ما نامطلوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Unfavorable weather conditions have seriously hurt three of the last four cherry harvests.
[ترجمه گوگل]شرایط نامساعد جوی به سه مورد از چهار برداشت اخیر گیلاس آسیب جدی وارد کرده است
[ترجمه ترگمان]شرایط آب و هوایی Unfavorable به طور جدی سه مورد از چهار محصول گیلاس اخیر را به شدت آسیب رسانده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. About the Families Investigators have long linked unfavorable family situations with poor academic performance.
[ترجمه گوگل]درباره خانواده‌ها محققان مدت‌هاست که موقعیت‌های نامطلوب خانوادگی را با عملکرد تحصیلی ضعیف مرتبط می‌دانند
[ترجمه ترگمان]در حدود خانواده های ماموران تحقیق شرایط خانوادگی نامطلوب را با عملکرد ضعیف آکادمیک مرتبط کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Based on the analysis of favorable and unfavorable position of the Chinese gold market (sentence dictionary), some advices are given.
[ترجمه گوگل]بر اساس تحلیل وضعیت مطلوب و نامطلوب بازار طلای چین (فرهنگ لغت جملات)، توصیه هایی ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]براساس تجزیه و تحلیل موقعیت مطلوب و نامساعد بازار طلای چین (فرهنگ لغت (جمله فرهنگ لغت)، به برخی توصیه ها توجه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. On the other hand, any planet in unfavorable zodiacal state, in whatever house, acts as a malefic.
[ترجمه گوگل]از سوی دیگر، هر سیاره ای که در وضعیت زودیاک نامطلوب قرار داشته باشد، در هر خانه ای که باشد، به عنوان یک مضر عمل می کند
[ترجمه ترگمان]از سوی دیگر، هر سیاره ای در حالت zodiacal نامطلوب، در هر خانه، به عنوان یک malefic عمل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Those features have an unfavorable influence on many types of protection such as differential component, distance component, phase selection component, and directional component.
[ترجمه گوگل]این ویژگی ها تأثیر نامطلوبی بر بسیاری از انواع حفاظت مانند مؤلفه دیفرانسیل، مؤلفه فاصله، مؤلفه انتخاب فاز و مؤلفه جهت دارند
[ترجمه ترگمان]این ویژگی ها تاثیر نامطلوبی بر بسیاری از انواع حفاظت از قبیل مولفه تفاضلی، مولفه فاصله، مولفه انتخاب فاز و مولفه جهتی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Unfavorable without barmy milk irrigate a flower, the meeting when fermenting because of milk produces much quantity of heat, the root ministry of can burned-out flower.
[ترجمه گوگل]نامطلوب بدون شیر بارمی آبیاری گل، جلسه هنگام تخمیر به دلیل شیر مقدار زیادی گرما تولید می کند، وزارت ریشه قوطی گل سوخته است
[ترجمه ترگمان]Unfavorable بدون شیر barmy یک گل را آبیاری می کنند، جلسه هنگام تخمیر به دلیل وجود شیر، مقدار زیادی گرما تولید می کند، وزارت ریشه می تواند گل سوخته را بسوزانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. When they import more than they export, an unfavorable balance of trade exists.
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها بیشتر از صادرات وارد می کنند، تراز تجاری نامطلوب وجود دارد
[ترجمه ترگمان]هنگامی که بیشتر از صادرات کالا وارد می کنند، تعادل نامطلوب تجارت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

زشت (صفت)
abhorrent, heinous, hideous, nefarious, bawdy, ugly, bad, obscene, abominable, execrable, gross, scurrilous, rude, offensive, awry, nasty, contumelious, awkward, black, unfavorable, flagrant, maladroit, backhand, ungainly, dirty, horrid, gash, unpleasant, fulsome, disgusting, invidious, ham-handed, heavy-handed, homely, ill-favored, ill-favoured, pocky, uncouth, ungraceful, unhandsome

بد (صفت)
amiss, bad, mean, evil, ill, icky, unfavorable, dreadful, blighted, rum, shocking

نامساعد (صفت)
bad, unfavorable, inimical, inadequate, uneven, unfair, unclear

برعکس (صفت)
unlike, unfavorable, inverse, unfavourable

بد قیافه (صفت)
gaunt, plain, unfavorable, forbidding, unfavourable

نامطلوب (صفت)
unfavorable, unpleasant, noisome, undesirable, uncalled-for, ill-favored, ill-favoured, unwanted, indign

نامیمون (صفت)
unfavorable, ominous, inauspicious, sinister, unblessed, unfavourable

تخصصی

[ریاضیات] نامساعد
[ریاضیات] نامطلوب

انگلیسی به انگلیسی

• not favorable, adverse, undesirable

پیشنهاد کاربران

بپرس