unfashionable

/ʌnˈfæʃnəbl//ʌnˈfæʃnəbl/

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of fashionable.
متضاد: chic, fashionable, hot, smart, stylish, trendy
مشابه: dated, obsolete, out of date, outmoded

جمله های نمونه

1. She lived in a rather unfashionable part of London.
[ترجمه گوگل]او در یک بخش نسبتاً نامرتب لندن زندگی می کرد
[ترجمه ترگمان]او در قسمتی از شهر لندن زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Wearing fur has become deeply unfashionable.
[ترجمه گوگل]پوشیدن خز عمیقاً غیر مد شده است
[ترجمه ترگمان]پوشیدن خز از مد افتاده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The couple hold the unfashionable view that marriage is a sacred union.
[ترجمه گوگل]این زوج عقیده ی نامعقولی دارند که ازدواج یک پیوند مقدس است
[ترجمه ترگمان]این زوج این دیدگاه را دارند که ازدواج یک اتحاد مقدس است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. They live in an unfashionable part of London.
[ترجمه گوگل]آنها در یکی از مناطق غیرمُد لندن زندگی می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها در یک بخش قدیمی از شهر لندن زندگی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. His views may be unfashionable but he deserves a hearing.
[ترجمه گوگل]دیدگاه‌های او ممکن است نامتعارف باشد، اما او شایسته شنیدن است
[ترجمه ترگمان]شاید عقاید او از مد افتاده باشد، اما شایسته شنیدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His clothes are old and unfashionable, but nevertheless he has a real touch of class.
[ترجمه گوگل]لباس‌های او کهنه و بی‌مد هستند، اما با این وجود او یک حس واقعی کلاسی دارد
[ترجمه ترگمان]لباس هایش کهنه و قدیمی است، اما با وجود این یک کلاس واقعی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There he worked on the unfashionable inorganic chemistry; his science was always to be on the boundary of physics and chemistry.
[ترجمه گوگل]او در آنجا روی شیمی معدنی نامرغوب کار کرد علم او همیشه در مرز فیزیک و شیمی قرار داشت
[ترجمه ترگمان]در آنجا شیمی معدنی از مد افتاده کار می کرد؛ علم او همواره در مرز فیزیک و شیمی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She told him she lived in the unfashionable district of Harlesden in north-west London.
[ترجمه گوگل]او به او گفت که در محله غیر مد روز هارلسدن در شمال غربی لندن زندگی می کند
[ترجمه ترگمان]او به او گفت که در محله قدیمی Harlesden در شمال غربی لندن زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I have no use for second-hand books and unfashionable clothes and bits of ornament.
[ترجمه گوگل]من هیچ استفاده ای از کتاب های دست دوم و لباس های نامرتب و تکه های زینت ندارم
[ترجمه ترگمان]من از کتاب های دست دوم و لباس های مد شده و bits استفاده نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Whoever placed her feet, in their unfashionable lace-up shoes, left one askew, giving her a knock-kneed appearance.
[ترجمه گوگل]هر کس پاهای او را در کفش‌های توری نامرغوب خود قرار می‌داد، یکی را کج می‌گذاشت و ظاهری کوبنده به او می‌داد
[ترجمه ترگمان]کسی که پاهایش را در آن کفش های lace که به آن جا گذاشته بود قرار داده بود، یکی کج شده بود و او را به شکلی کج و معوج به او داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Socialism became unfashionable after the collapse of the Berlin Wall.
[ترجمه گوگل]پس از فروپاشی دیوار برلین، سوسیالیسم غیر مد شد
[ترجمه ترگمان]سوسیالیسم پس از فروپاشی دیوار برلین متداول شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Smoking has become very unfashionable in the last ten years.
[ترجمه گوگل]سیگار کشیدن در ده سال اخیر بسیار غیر مد شده است
[ترجمه ترگمان]سیگار کشیدن در ده سال اخیر بسیار از مد افتاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Comparative anatomy, however, is an unfashionable science in the West today.
[ترجمه گوگل]با این حال، آناتومی تطبیقی، امروزه در غرب یک علم غیر مد شده است
[ترجمه ترگمان]با این حال، آناتومی مقایسه ای یک علم مد شده در غرب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There would be hordes of mourners in very unfashionable black.
[ترجمه گوگل]انبوهی از عزاداران با لباس سیاه بسیار نامرغوب وجود خواهند داشت
[ترجمه ترگمان]تعداد زیادی عزادار در آن جا به چشم می خورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Instinct has become unfashionable because of its association with an erroneous theory of development.
[ترجمه گوگل]غریزه به دلیل ارتباطش با نظریه نادرست توسعه، غیر مد شده است
[ترجمه ترگمان]این امر به دلیل ارتباط آن با نظریه نادرست توسعه، از مد افتاده شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not fashionable, not stylish
if something is unfashionable, it is not fashionable or popular.

پیشنهاد کاربران

دمُده
از رونق افتادن
قدیمی و از مد افتاده

غیر معمول
نامتعارف
قدیمی، از مُد افتاده، نامعمول، نامتداول، نامرسوم
مد نبودن، غیر معمول

بپرس