unfamiliar

/ˌənfəˈmɪljər//ˌʌnfəˈmɪlɪə/

معنی: بیگانه، نا شناس، نا شناخت، ناشناخته، نااشنا
معانی دیگر: ناآشنا، غریبه، نابلد، عجیب، نااشنایی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: unfamiliarly (adv.), unfamiliarity (n.)
(1) تعریف: not previously experienced or known; unusual; strange.
متضاد: familiar
مشابه: foreign, new, strange

- Unfamiliar faces scare the baby.
[ترجمه عسل] چهره های ناآشنا کودک را میترساند
|
[ترجمه گوگل] چهره های ناآشنا کودک را می ترساند
[ترجمه ترگمان] چهره های unfamiliar بچه را می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: not having previous experience or knowledge; not acquainted.
متضاد: accustomed, familiar
مشابه: ignorant

- He is unfamiliar with the rules.
[ترجمه گوگل] او با قوانین ناآشنا است
[ترجمه ترگمان] اون با قوانین آشنایی نداره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. an unfamiliar face
قیافه ی نا آشنا

2. i am unfamiliar with her accent
با لهجه ی او آشنا نیستم.

3. they are unfamiliar with the concept of "freedom"
آنان با مفهوم ((آزادی)) آشنایی ندارند.

4. she stumbled briefly over the unfamiliar word
کمی روی واژه ی ناآشنا گیر کرد.

5. I noticed several unfamiliar faces in the meeting room.
[ترجمه گوگل]در اتاق جلسه متوجه چند چهره ناآشنا شدم
[ترجمه ترگمان]من متوجه چهره های نا آشنا در اتاق ملاقات شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She stood on deck to gaze at the unfamiliar surroundings.
[ترجمه گوگل]او روی عرشه ایستاد تا به محیط ناآشنا خیره شود
[ترجمه ترگمان]او روی عرشه ایستاده بود تا به محیط ناآشنا نگاه کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. She grew many wonderful plants that were unfamiliar to me.
[ترجمه گوگل]او گیاهان شگفت انگیز زیادی پرورش داد که برای من ناآشنا بودند
[ترجمه ترگمان]گیاهان عجیب و غریبی را که برای من ناآشنا بودند پرورش می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The language was completely unfamiliar to me.
[ترجمه گوگل]زبان برای من کاملاً ناآشنا بود
[ترجمه ترگمان]این زبان کاملا برایم ناآشنا بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He quickly adjusts to the unfamiliar environment.
[ترجمه گوگل]او به سرعت با محیط ناآشنا سازگار می شود
[ترجمه ترگمان]او به سرعت خود را با محیط نا آشنا تطبیق می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I'm unfamiliar with this type of computer.
[ترجمه گوگل]من با این نوع کامپیوتر آشنا نیستم
[ترجمه ترگمان]من با این نوع کامپیوتر آشنا نیستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The man seemed unfamiliar to me.
[ترجمه گوگل]آن مرد به نظرم ناآشنا بود
[ترجمه ترگمان]این مرد به نظر من ناآشنا نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some of the technical vocabulary may be unfamiliar to you.
[ترجمه گوگل]ممکن است برخی از واژگان فنی برای شما ناآشنا باشد
[ترجمه ترگمان]برخی از واژگان فنی ممکن است برای شما ناآشنا باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. When you are struggling with an unfamiliar language, the simplest conversations can be misinterpreted.
[ترجمه گوگل]وقتی با زبانی ناآشنا دست و پنجه نرم می کنید، ساده ترین مکالمات را می توان اشتباه تفسیر کرد
[ترجمه ترگمان]زمانی که با یک زبان آشنا مبارزه می کنید، ساده ترین مکالمه می تواند به غلط تفسیر شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. We were unfamiliar with the neighbourhood.
[ترجمه گوگل]ما با محله ناآشنا بودیم
[ترجمه ترگمان]در همسایگی ما ناآشنا بودیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My horse shied at the unfamiliar noise.
[ترجمه گوگل]اسب من از صدای ناآشنا می لرزید
[ترجمه ترگمان]اسبم از صدای ناآشنا رم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I was alone in an unfamiliar city.
[ترجمه گوگل]من در شهری ناآشنا تنها بودم
[ترجمه ترگمان]من در یک شهر نااشنا تنها بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. She speaks no Japanese and is unfamiliar with Japanese culture.
[ترجمه گوگل]او ژاپنی صحبت نمی کند و با فرهنگ ژاپنی آشنا نیست
[ترجمه ترگمان]او ژاپنی نیست و با فرهنگ ژاپنی آشنا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

بیگانه (صفت)
alien, foreign, strange, exotic, unfamiliar, oversea, only, barbarous, barbarian, peregrine

ناشناس (صفت)
strange, unfamiliar, unknown, incognito, unco

نا شناخت (صفت)
unfamiliar, incognito

ناشناخته (صفت)
pathless, unfamiliar, unknown

نااشنا (صفت)
strange, unfamiliar

انگلیسی به انگلیسی

• not familiar, not well-known; different, unusual
if something is unfamiliar to you or if you are unfamiliar with it, you have not seen, heard, or experienced it before.

پیشنهاد کاربران

نا محسوس
stranger
ناآشنا، نامأنوس
عجیب ، نا اشنا
بیشتر فکر کنید
Think more
And to their own moral violence with others if they are unfamiliar
بیشتر بیاندیشید
و به خشونت اخلاقی خود با دیگران در صورت عدم اشنایی

بپرس