1. the unerring judgement of the surgeon
قضاوت خطا ناپذیر جراح
2. He has an unerring knack of saying the wrong thing.
[ترجمه گوگل]او استعداد اشتباهی در گفتن چیزهای اشتباه دارد
[ترجمه ترگمان]اون مهارت زیادی برای گفتن یه چیز اشتباه داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. She has an unerring instinct for people's weak spots.
[ترجمه گوگل]او یک غریزه اشتباه برای نقاط ضعف مردم دارد
[ترجمه ترگمان]او غریزه ثابتی نسبت به نقاط ضعف مردم دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He passes the ball with unerring accuracy.
[ترجمه گوگل]او توپ را با دقت بی خطا پاس می دهد
[ترجمه ترگمان]توپ را با دقت خطاناپذیر رد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. He had an unerring instinct for when people were lying to him.
[ترجمه گوگل]او برای زمانی که مردم به او دروغ می گفتند، غریزه اشتباهی داشت
[ترجمه ترگمان]زمانی که مردم به او دروغ می گفتند، غریزه ای unerring داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He could predict with unerring accuracy what the score would be.
[ترجمه گوگل]او میتوانست با دقت بینظیری پیشبینی کند که امتیاز چقدر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]می توانست با دقت unerring پیش بینی کند که نمره چه خواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. She had an unerring instinct for a good business deal.
[ترجمه گوگل]او یک غریزه اشتباه برای یک معامله تجاری خوب داشت
[ترجمه ترگمان]او غریزه خاصی برای معامله تجاری داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He danced with an unerring sense of rhythm.
[ترجمه گوگل]او با حس ریتمی اشتباه می رقصید
[ترجمه ترگمان]با احساس لغزش ناپذیری می رقصید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Thor asked the Lord of the Unerring Spear, who had given an eye for wisdom.
[ترجمه گوگل]ثور از ارباب نیزه بیخطا، که چشمی به عقل داده بود، پرسید
[ترجمه ترگمان]، \"تور\" از لرد \"نیزه unerring\" خواسته که کسی که چشم عقل داشته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Yet subsequent projects revealed an almost unerring instinct for commercial blackspots.
[ترجمه گوگل]با این حال پروژههای بعدی یک غریزه تقریباً اشتباه را برای نقاط سیاه تجاری نشان داد
[ترجمه ترگمان]با این حال، پروژه های بعدی، یک غریزه کمابیش خطاناپذیر برای blackspots تجاری را نشان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Snowden's close reasoning and unerring instinct for words were allied with Maxton's humour and Churchill's daring.
[ترجمه گوگل]استدلال نزدیک اسنودن و غریزه اشتباه کلمات با شوخ طبعی ماکستون و جسارت چرچیل همراه بود
[ترجمه ترگمان]استدلال های نزدیک و unerring برای بیان کلمات با خلق و خوی Maxton و شهامت چرچیل متحد بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He has been unerring in his choice of assistants and from all this wisdom the county has benefited enormously.
[ترجمه گوگل]او در انتخاب دستیاران خود اشتباه کرده است و از این همه خرد، شهرستان سود فراوانی برده است
[ترجمه ترگمان]او در انتخاب دستیاران خود خطاناپذیر بوده و از همه این حکمت و حکمت، این شهرستان به میزان زیادی از آن بهره مند شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. His aim was unerring.
14. Yet now I see what an unerring path I followed to Clarisa.
[ترجمه گوگل]با این حال اکنون می بینم که چه مسیر اشتباهی را تا کلاریسا دنبال کردم
[ترجمه ترگمان]با این حال، حالا می فهمم که چه مسیری را تا به حال دنبال کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. An unerring faculty for detecting hypocrisy is one of her most useful attributes.
[ترجمه گوگل]استعداد اشتباه در تشخیص نفاق یکی از مفیدترین صفات اوست
[ترجمه ترگمان]یک استعداد unerring برای کشف دورویی یکی از مفیدترین صفات او است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید