• : تعریف: allowing no doubt or uncertainty; clear and definite. • متضاد: ambiguous, equivocal • مشابه: absolute, certain, clear, definite, distinct, explicit, flat, outright, precise, round
- The experiment was an unequivocal success.
[ترجمه s.pa] این آزمایش یک موفقیت آشکار بود.
|
[ترجمه گوگل] این آزمایش یک موفقیت بی چون و چرا بود [ترجمه ترگمان] این آزمایش موفقیت آمیز بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. The answer was an unequivocal 'no'.
[ترجمه Z] جواب یک 'نه' ضریح بود.
|
[ترجمه گوگل]پاسخ یک «نه» صریح بود [ترجمه ترگمان]جواب منفی بود نه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The Prime Minister, he said, had the party's unequivocal support.
[ترجمه گوگل]او گفت که نخست وزیر از حمایت بی چون و چرای حزب برخوردار بود [ترجمه ترگمان]او گفت که نخست وزیر از حمایت صریح حزب برخوردار است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. The church has been unequivocal in its condemnation of the violence.
[ترجمه گوگل]کلیسا در محکومیت خشونت بدون ابهام بوده است [ترجمه ترگمان]کلیسا در محکومیت این خشونت صریح و صریح بوده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. On the whole, their tone was unequivocal.
[ترجمه گوگل]در کل لحن آنها صریح بود [ترجمه ترگمان]با این همه، لحن صدای آن ها به ابهام بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The answer to our request was an unequivocal "no".
[ترجمه گوگل]پاسخ به درخواست ما یک «نه» صریح بود [ترجمه ترگمان]پاسخ به درخواست ما \"نه\" بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Apart from conodonts, unequivocal evidence for fish does not occur until the Ordovician.
[ترجمه گوگل]به غیر از کنودونت ها، شواهد صریح برای ماهی تا دوره اردویسین وجود ندارد [ترجمه ترگمان]به غیر از conodonts، شواهد روشنی برای ماهی تا زمان the رخ نمی دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The European Parliament has given the plan its unequivocal support.
[ترجمه گوگل]پارلمان اروپا از این طرح حمایت صریح خود را ارائه کرده است [ترجمه ترگمان]پارلمان اروپا این طرح را به صراحت اعلام کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. But he left no unequivocal evidence of why he personally felt Emancipation necessary.
[ترجمه گوگل]اما او هیچ مدرک روشنی از اینکه چرا شخصا احساس رهایی را ضروری میدانست، باقی نگذاشت [ترجمه ترگمان]اما به هیچ وجه معلوم نبود که چرا او خود را ضروری می دانست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Nevertheless, unequivocal evidence for deeper subduction of sediment has proved elusive, and other explanations are possible.
[ترجمه گوگل]با این وجود، شواهد صریح برای فرورانش عمیقتر رسوب مبهم ثابت شده است و توضیحات دیگری نیز ممکن است [ترجمه ترگمان]با این وجود، شواهد روشنی برای فرو فرو کردن عمیق تر رسوب اثبات شده است، و توضیحات دیگری ممکن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The primary goal was clear and unequivocal - teach literacy.
[ترجمه گوگل]هدف اولیه روشن و صریح بود - آموزش سواد [ترجمه ترگمان]هدف اصلی روشن و روشن کردن سواد آموزی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The movie's message is plain and unequivocal: do drugs and die.
[ترجمه گوگل]پیام فیلم واضح و صریح است: مواد مخدر بکن و بمیر [ترجمه ترگمان]پیام این فیلم واضح و روشن است: مواد مخدر را انجام دهید و بمیرند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. These results are therefore not unequivocal in their support for sign coding.
[ترجمه گوگل]بنابراین، این نتایج در حمایت از کدگذاری علامت بدون تردید نیستند [ترجمه ترگمان]بنابراین این نتایج در حمایت خود از کدگذاری علامت صریح نیستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The report's message was unequivocal.
[ترجمه گوگل]پیام گزارش صریح بود [ترجمه ترگمان]پیام گزارش به اشتباه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. So here was unequivocal evidence for quite major postsynaptic changes in structure as a result of the training experience.
[ترجمه گوگل]بنابراین در اینجا شواهد واضحی مبنی بر تغییرات اساسی پس سیناپسی در ساختار در نتیجه تجربه آموزشی وجود داشت [ترجمه ترگمان]بنابراین در اینجا شواهد روشنی برای تغییرات پس سیناپسی در ساختار به عنوان نتیجه تجربه آموزشی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• clear, unambiguous, unmistakable, conclusive an unequivocal statement is clear and can only be understood in one way; a formal word.
پیشنهاد کاربران
صریح. خالی از ابهام The narrative propagated by these groups underscores a deeply rooted belief that their activities are a form of counteraction against Israeli barbarities in the Gaza Strip, coupled with unequivocal backing from the highest echelons of the U. S. government to Tel Aviv. ... [مشاهده متن کامل]
این روایت منتشر شده توسط این گروه ها یک باور عمیقا ریشه دار را مورد تاکید قرار می دهد که اقداماتشان یک روشی از مقابله علیه وحشیگری اسرائیل در نوار غزه است که با روش پشتیبانی صریح بالاترین رده های دولت ایالات متحده نسبت به تل آویو ممزوج شده است.
ADJECTIVE ✔️ روشن - به وضوح - بی تردید - بدون ابهام 💠 Israel - Gaza war UN security council vote delayed yet again and now set for Friday – as it happened . . . The Queen of Jordan, Rania Al Abdullah has written an opinion piece in the Washington Post about the war. In it she says: This has become an unequivocal humanitarian nightmare. With each passing day, the threshold of what is acceptable falls to new lows, setting a terrifying precedent for this and other wars to come. ... [مشاهده متن کامل]
✔️ صریح - با صراحت 💠 Biden inches away from Netanyahu as Israeli PM fails to heed US on Gaza . . . When the 7 October attack happened, Biden was as unequivocal as ever in declaring himself a Zionist and duly travelled to Israel to meet Netanyahu and his war cabinet in person. It was a classic diplomatic play: bear - hug Netanyahu in public while urging restraint in private. The administration claims that Israel has duly heeded its advice and taken steps to minimise civilian casualties.
مثال برای بیاد ماندن : Unequivocal support : حمایت صریح Unequivocal evidence : مدرک روشن و آشکار Unequivocal confession : اعتراف روشن و صریح