صفت ( adjective )
مشتقات: unequally (adv.)
مشتقات: unequally (adv.)
• (1) تعریف: not equal, as two or more persons, things, or numbers.
• متضاد: equal, equivalent, even, identical
• مشابه: unlike
• متضاد: equal, equivalent, even, identical
• مشابه: unlike
- They both play the violin but with unequal ability.
[ترجمه گوگل] هر دو ویولن می نوازند اما با توانایی نابرابر
[ترجمه ترگمان] هر دوی آن ها ویولون را بازی می کنند، اما با توانایی نابرابر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هر دوی آن ها ویولون را بازی می کنند، اما با توانایی نابرابر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: not well balanced or matched.
• متضاد: even
• مشابه: lopsided, one-sided, uneven
• متضاد: even
• مشابه: lopsided, one-sided, uneven
- There was no surprise as to the winner of this unequal contest.
[ترجمه گوگل] هیچ تعجبی برای برنده این مسابقه نابرابر وجود نداشت
[ترجمه ترگمان] هیچ تعجبی نداشت که برنده مسابقه unequal باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] هیچ تعجبی نداشت که برنده مسابقه unequal باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The art teacher was critical of the unequal composition of her drawing.
[ترجمه گوگل] معلم هنر از ترکیب نابرابر طراحی خود انتقاد داشت
[ترجمه ترگمان] معلم هنر از ترکیب نابرابر نقاشی او انتقاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] معلم هنر از ترکیب نابرابر نقاشی او انتقاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: uneven or inconsistent; variable.
• مشابه: lopsided, one-sided, uneven
• مشابه: lopsided, one-sided, uneven
- an unequal distribution
• (4) تعریف: insufficient for some purpose or task (fol. by to).
• متضاد: competent, equal
• متضاد: competent, equal
- unequal to the demands of the job
[ترجمه گوگل] نابرابر با خواسته های شغلی
[ترجمه ترگمان] که در برابر خواسته های شغلی نابرابر است،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] که در برابر خواسته های شغلی نابرابر است،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید