unengaged

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of engaged
متضاد: engaged

جمله های نمونه

1. The result: formal, unengaged conversations in which participants give the shortest, simplest possible response to a question so they can move on to the next one.
[ترجمه گوگل]نتیجه: مکالمات رسمی و بدون مشارکت که در آن شرکت کنندگان کوتاه ترین و ساده ترین پاسخ ممکن را به یک سوال می دهند تا بتوانند به سوال بعدی بروند
[ترجمه ترگمان]نتیجه: گفتگوهای رسمی و unengaged که شرکت کنندگان کوتاه ترین و ساده ترین پاسخ ممکن را به یک سوال می دهند تا بتوانند به سمت بعدی حرکت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Those students who appear unengaged in the class are given the opportunity to participate. All students are made to feel special.
[ترجمه گوگل]به آن دسته از دانش آموزانی که به نظر می رسد در کلاس درگیر نیستند، فرصت شرکت داده می شود همه دانش آموزان به گونه ای ساخته شده اند که احساس کنند خاص هستند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزانی که در کلاس حضور پیدا می کنند، فرصت شرکت در این کلاس ها را دریافت می کنند همه دانش آموزان باید احساس خاصی داشته باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Whatever it's called, the phenomenon is the same: "motivated" and "unmotivated" or "engaged" and "unengaged" are two different things.
[ترجمه گوگل]هر چه اسمش باشد، پدیده یکی است: «با انگیزه» و «بی انگیزه» یا «درگیر» و «بی درگیر» دو چیز متفاوت هستند
[ترجمه ترگمان]هر چه که گفته می شود، پدیده همان است: \"انگیزه\" و \"unmotivated\" یا \"engaged\" و \"unengaged\" دو چیز متفاوت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The cancellation left her unengaged a good part of the afternoon.
[ترجمه گوگل]کنسل کردن بخش خوبی از بعدازظهر او را نامزد نکرد
[ترجمه ترگمان]لغو تعطیلات او را به عنوان بخشی خوب از بعد از ظهر ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The left flank remains practically unengaged.
[ترجمه گوگل]جناح چپ عملاً بدون درگیری باقی می ماند
[ترجمه ترگمان]جناح چپ عملا نامزد نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Those students who appear unengaged in the class are given the opportunity to participate.
[ترجمه گوگل]به آن دسته از دانش آموزانی که به نظر می رسد در کلاس درگیر نیستند، فرصت شرکت داده می شود
[ترجمه ترگمان]دانش آموزانی که در کلاس حضور پیدا می کنند، فرصت شرکت در این کلاس ها را دریافت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. "The engaged custodian is more likely to be happy than the independently wealthy, unengaged millionaire, " he says.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید: «احتمالاً متولی نامزدی نسبت به میلیونر مستقل و ثروتمند غیرمجاز خوشحال است
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \" به احتمال زیاد متصدی درگیر بیشتر از آن میلیونر ثروتمند و ثروتمند است \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. "The engaged custodian is more likely to be happy than the independently wealthy, unengaged millionaire, " he says. "We didn't evolve to be retired and sit on the couch.
[ترجمه گوگل]او می‌گوید: «احتمالاً متولی نامزدی نسبت به میلیونر مستقل و ثروتمند غیرمجاز خوشحال است ما برای بازنشستگی و نشستن روی کاناپه تکامل پیدا نکردیم
[ترجمه ترگمان]او می گوید: \" نگهبان درگیر بیشتر از آن میلیونر ثروتمند و ثروتمند است و ما تکامل پیدا نکردیم و روی مبل نشستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Candidates who don't ask questions also come across as unprepared and unengaged.
[ترجمه گوگل]کاندیداهایی که سوال نمی پرسند نیز ناآماده و بی درگیر هستند
[ترجمه ترگمان]نامزدها که سوالات خود را از آن ها می پرسند، مانند unprepared و unengaged نیستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Under the new Road Safety Road Rules 2009 legislation, motorists can be fined for leaving car doors unlocked, windows down, parking brakes unengaged or keys in the ignition.
[ترجمه گوگل]بر اساس قوانین جدید ایمنی جاده ای در سال 2009، رانندگان می توانند به دلیل باز گذاشتن قفل درهای خودرو، پایین نگه داشتن شیشه ها، باز نگه داشتن ترمزهای دستی یا کلیدها در جرقه جریمه شوند
[ترجمه ترگمان]در قوانین جاده ایمنی جاده ای جدید مصوب سال ۲۰۰۹، رانندگان را می توان برای رها کردن دره ای ماشین، قفل کردن پنجره ها، ترمز و یا سوییچ کردن کلیدهای اتومبیل جریمه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not engaged

پیشنهاد کاربران

بپرس