کشف کننده، آشکارساز
فرد یا چیزی که چیزی پنهان را آشکار، کشف یا نمایان می کند.
مترادف؛
discoverer, excavator, revealer, finder, exposer
مثال ها:
"The archaeologist was a skilled unearther of ancient artifacts. " ( باستان شناس یک کشف کننده ماهر آثار باستانی بود. )
... [مشاهده متن کامل]
"As an investigative journalist, she became an unearther of hidden truths. " ( به عنوان یک روزنامه نگار تحقیقی، او به افشاگر حقایق پنهان تبدیل شد. )
"The scientist acted as an unearther of groundbreaking discoveries. " ( دانشمند به عنوان یک کاشف دستاوردهای تحول آفرین عمل کرد. )
جزئیات اضافه:
- واژه "unearther" از فعل "unearth" گرفته شده که به معنای "کشف کردن، بیرون آوردن از زمین، یا آشکار ساختن" است.
- این اصطلاح می تواند در زمینه های علمی، تاریخی، روزنامه نگاری، و حتی فلسفی به کار رود.
- در برخی موارد، "unearther" می تواند نشان دهنده فردی باشد که اسرار یا اطلاعات پنهان را آشکار می کند.
فرد یا چیزی که چیزی پنهان را آشکار، کشف یا نمایان می کند.
مترادف؛
مثال ها:
"The archaeologist was a skilled unearther of ancient artifacts. " ( باستان شناس یک کشف کننده ماهر آثار باستانی بود. )
... [مشاهده متن کامل]
"As an investigative journalist, she became an unearther of hidden truths. " ( به عنوان یک روزنامه نگار تحقیقی، او به افشاگر حقایق پنهان تبدیل شد. )
"The scientist acted as an unearther of groundbreaking discoveries. " ( دانشمند به عنوان یک کاشف دستاوردهای تحول آفرین عمل کرد. )
جزئیات اضافه:
- واژه "unearther" از فعل "unearth" گرفته شده که به معنای "کشف کردن، بیرون آوردن از زمین، یا آشکار ساختن" است.
- این اصطلاح می تواند در زمینه های علمی، تاریخی، روزنامه نگاری، و حتی فلسفی به کار رود.
- در برخی موارد، "unearther" می تواند نشان دهنده فردی باشد که اسرار یا اطلاعات پنهان را آشکار می کند.