unearth

/əˈnɜːrθ//ʌnˈɜːθ/

معنی: حفاری کردن، از زیرخاک در اوردن، از لانه بیرون کردن، افتابی کردن، از زیر دراوردن
معانی دیگر: آشکار کردن، افشا کردن، آفتابی کردن، برملا کردن، (از زیر خاک) درآوردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: unearths, unearthing, unearthed
(1) تعریف: to dig up out of, or as if out of, the earth.
مترادف: excavate, mine, shovel
مشابه: dig, disinter, exhume, quarry

(2) تعریف: to uncover or reveal, as by searching.
مترادف: dig out, search, uncover
مشابه: discover, expose, find, locate, reveal, rummage, trace

- The scattered bookkeeper finally unearthed his client's expense sheet.
[ترجمه گوگل] حسابدار پراکنده سرانجام برگه هزینه مشتری خود را از زیر خاک بیرون آورد
[ترجمه ترگمان] دفتردار پراکنده شده در نهایت برگه هزینه مشتری خود را کشف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to unearth a plot
توطئه ای را افشا کردن

2. The digging of the scientists unearthed a buried city.
[ترجمه گوگل]حفاری دانشمندان یک شهر مدفون را کشف کرد
[ترجمه ترگمان]حفر دانشمندان یک شهر مدفون را از زیر خاک بیرون کشیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. A plot to defraud the investors was unearthed by the F. B. I.
[ترجمه گوگل]توطئه ای برای کلاهبرداری از سرمایه گذاران توسط F B I کشف شد
[ترجمه ترگمان]طرحی برای بازسازی سرمایه گذاران توسط اف ب من
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The museum exhibited the vase which had been unearthed in Greece.
[ترجمه گوگل]این موزه گلدانی را که در یونان کشف شده بود به نمایش گذاشت
[ترجمه ترگمان]موزه، گلدان را که در یونان از خاک بیرون آمده بود، به نمایش گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Farmers still sometimes unearth human bones here.
[ترجمه گوگل]کشاورزان هنوز هم گاهی در اینجا استخوان های انسان را از زیر خاک بیرون می آورند
[ترجمه ترگمان]کشاورزان هنوز گاهی استخوان های انسان را از خاک بیرون می اورند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His job is to unearth bodies, attach names to their bones and return the remains to their families.
[ترجمه گوگل]کار او بیرون آوردن اجساد، چسباندن اسامی به استخوان های آنها و بازگرداندن بقایای اجساد به خانواده هایشان است
[ترجمه ترگمان]وظیفه او این است که اجساد را از خاک بیرون بیاورند و نام خود را به استخوان های آن ها وصل کنند و بقایا را به خانواده هایشان باز گردانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Yet Flemish farmers still unearth unexploded ordnance nearly every day.
[ترجمه گوگل]با این حال کشاورزان فلاندری هنوز هم تقریبا هر روز مین های منفجر نشده را کشف می کنند
[ترجمه ترگمان]با این وصف، کشاورزان فلاندری هنوز تقریبا هر روز مهمات عمل نکرده را از دست می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Unearth them the following winter, remove all the rooted stems for transplanting and cut off any that have failed to root.
[ترجمه گوگل]آنها را در زمستان بعد از خاک بیرون بیاورید، تمام ساقه های ریشه دار را برای پیوند جدا کنید و ساقه های ریشه دار را که ریشه دار نشده اند را قطع کنید
[ترجمه ترگمان]در زمستان بعدی به آن ها ضربه بزنید، تمام ساقه های ریشه را برای پیوند زدن و قطع کردن هر گونه که در ریشه نباشد، از بین ببرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. To unearth the last of the bodies may take a fortnight.
[ترجمه گوگل]بیرون آوردن آخرین اجساد ممکن است دو هفته طول بکشد
[ترجمه ترگمان]برای پیدا کردن آخرین جسد ممکن است دو هفته طول بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Kremlin found PWC's failure to unearth any flaws in Yukos's accounts irksome.
[ترجمه گوگل]کرملین شکست PWC در کشف هر گونه نقص در حساب های یوکوس را آزاردهنده دانست
[ترجمه ترگمان]کرملین به شکست پی دبلیو پی برد تا هر گونه نقص در حساب های s را از بین ببرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Court decision defendant Mr. Wen will unearth underground backfill, restores the original condition.
[ترجمه گوگل]متهم تصمیم دادگاه آقای ون پس‌انداز زیرزمینی را از زیر خاک بیرون می‌آورد، وضعیت اولیه را بازیابی می‌کند
[ترجمه ترگمان]آقای ون، متهم به حکم دادگاه، backfill زیرزمینی را از خاک بیرون خواهد آورد و وضعیت اصلی را بازسازی خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Some reckon its failure to unearth masses of new information is down to a mix of mendacious reticence on the part of key witnesses and the pusillanimity of their inquisitors.
[ترجمه گوگل]برخی بر این باورند که شکست آن در کشف انبوهی از اطلاعات جدید ناشی از ترکیبی از سکوت دروغین شاهدان کلیدی و کینه توزی بازجویان آنهاست
[ترجمه ترگمان]برخی عقیده دارند که شکست آن ها برای آشکار ساختن انبوه اطلاعات جدید به ترکیبی از خاموشی mendacious در بخشی از شاهدان کلیدی و اعضای دستگاه تفتیش افکار آن ها بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Archaeologists unearth part of ancient Egyptian university.
[ترجمه گوگل]باستان شناسان بخشی از دانشگاه مصر باستان را کشف کردند
[ترجمه ترگمان]باستان شناسان بخشی از دانشگاه باستانی مصر را کشف کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I've asked Shirley to see what she can unearth on them.
[ترجمه گوگل]من از شرلی خواسته ام که ببیند چه چیزی می تواند در آنها کشف کند
[ترجمه ترگمان]از \"شرلی\" خواستم تا ببینه چه بلایی سرشون میاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You will unearth a whole new history.
[ترجمه گوگل]شما یک تاریخ کاملاً جدید را کشف خواهید کرد
[ترجمه ترگمان]کل تاریخ جدید رو کشف خواهی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. This article aims to unearth the surpassing imagination exhibited through the poems by William Blake, which is not in the least inferior to that created by the "Lake Poets".
[ترجمه گوگل]هدف این مقاله کشف تخیل فوق‌العاده‌ای است که از طریق اشعار ویلیام بلیک به نمایش گذاشته شده است، که به هیچ وجه کمتر از آن چیزی نیست که توسط "شاعران دریاچه" ایجاد شده است
[ترجمه ترگمان]این مقاله به دنبال آشکار ساختن تصورات تخیلی که از طریق اشعار ویلیام بلیک به نمایش گذاشته شده، که در کم تر از آنچه توسط \"شاعران لیک\" خلق شده است، به نمایش گذاشته نشده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Will it unearth anything new, or valuable?
[ترجمه گوگل]آیا چیزی جدید یا ارزشمند کشف خواهد کرد؟
[ترجمه ترگمان]چیز جدیدی به دست خواهد آمد، یا با ارزش؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حفاری کردن (فعل)
excavate, unearth

از زیرخاک در اوردن (فعل)
unearth

از لانه بیرون کردن (فعل)
unearth

افتابی کردن (فعل)
unearth

از زیر دراوردن (فعل)
unearth

انگلیسی به انگلیسی

• dig up, excavate; uncover, discover
if you unearth something that is hidden or secret, you discover it.

پیشنهاد کاربران

۱ـ کشف کردن ( معمولا چیزی که زیرخاک مدفون بوده یا قدیمی هست )
۲ـ ( اطلاعات، حقیقت ) برملا کردن، آشکار کردن، به دست آمدن
Dig up =discover = find out
حفر کردن - کشف کردن - پی بردن - از زیر خاک بیرون اوردن
unearth ( v ) ( ʌnˈərθ ) =to find sth in the ground by digging, e. g. to unearth buried treasures.
unearth
حفر کردن، کشف کردن
خطاب به MOHSEN POORMOHAMMAD KARAJ، حرف شما اشتباهه، کشف هم معنی میده، ولی نه در هر حرفی
۱. از زیر خاک در آوردن
۲. کشف کردن، پی بردن به
***unearth =dig up
معنی کشف کردن و فهمیدن اشتباهه
unearth به معنای حفر کردن ، از زمین بیرون آوردن
مثلا
THEY UNEARTHED A LOT OF COINS FROM THEIR HOUSE GARDEN
آنها سکه های زیادی رو از باغچه خونشون بیرون آوردن ( کشف نکردن یا نفهمیدن )
گیر آوردن ( کالا در بازار )
کندن ( زمین ) . از زیر خاک بیرون کشیدن. کشف کردن
برملا کردن، پی بردن، واکاوی
۱. حفر کردن
۲. کشف کردن
۳. پی بردن
۴. از زیر خاک بیرون کشیدن
واکاوی کردن ( گذشته. . . )
کشف، فهمیدن
زیر خاکی
پی پردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٥)

بپرس