undulate

/ˈəndʒəˌlet//ˈʌndjʊleɪt/

معنی: موج دار کردن، نوسان داشتن، تموج داشتن
معانی دیگر: موج زدن، موج دار بودن یا شدن، ترنجیدن، موج وار حرکت کردن، حرکت موجی داشتن

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: undulates, undulating, undulated
(1) تعریف: to move in waves or a wavelike motion.
مشابه: fluctuate, roll, ruffle

- The wheat undulated in the wind.
[ترجمه گوگل] گندم در باد موج می زد
[ترجمه ترگمان] گندم در باد موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to have a wavelike form or pattern.

(3) تعریف: to rise and fall like waves, as sound.
مشابه: fluctuate
فعل گذرا ( transitive verb )
(1) تعریف: to cause a wavelike motion in or of.
مشابه: fluctuate, roll, ruffle

(2) تعریف: to give a wavelike form or appearance to; ripple.
مشابه: ruffle
صفت ( adjective )
مشتقات: undulated (adj.)
• : تعریف: wavy in form or appearance, as the edges of certain leaves.

جمله های نمونه

1. We soon see a field of wheat undulate in the breeze.
[ترجمه گوگل]به زودی مزرعه ای از گندم را می بینیم که در نسیم موج می زند
[ترجمه ترگمان]ما به زودی مزرعه ای از undulate گندم را در نسیم می بینیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. As we travel south, the countryside begins to undulate as the rolling hills sweep down to the riverbanks.
[ترجمه گوگل]همانطور که به سمت جنوب سفر می کنیم، حومه شهر شروع به مواج شدن می کند زیرا تپه های غلتان به سمت سواحل رودخانه می روند
[ترجمه ترگمان]همانطور که ما به سمت جنوب سفر می کنیم، مناطق روستایی به تدریج شروع به نقل مکان می کنند، چرا که تپه های گردان به سمت سواحل رود می روند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They danced not with their legs or arms, but with their entire bodies, undulating their abdomens.
[ترجمه گوگل]آن‌ها نه با پاها یا بازوها، بلکه با تمام بدن‌شان می‌رقصیدند و شکمشان موج می‌زد
[ترجمه ترگمان]آن ها نه با پا یا بازو می رقصیدند، بلکه با تمام بدن های خود abdomens را تکان می دادند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I love the gently undulating hills of the Dales.
[ترجمه گوگل]من عاشق تپه های مواج ملایم دلز هستم
[ترجمه ترگمان]من the تپه های شنی the را دوست دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The undulating planes of the countryside provide relief from the hard horizontals and verticals of the urban scene.
[ترجمه گوگل]صفحات مواج حومه شهر باعث تسکین افقی ها و عمودهای سخت صحنه شهری می شوند
[ترجمه ترگمان]هواپیماهای موج مانند حومه شهر، از the و verticals صحنه شهری، امداد رسانی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His body slowly undulated in time to the music.
[ترجمه گوگل]بدن او به آرامی در زمان موزیک موج می زد
[ترجمه ترگمان]بدنش در زمان موسیقی به آرامی موج می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Neither slinky dresses nor thigh-throttling jeans and undulating cleavage seem to arouse the slightest passion into those zombies on the terraces.
[ترجمه گوگل]به نظر نمی‌رسد که نه لباس‌های ژولیده و نه شلوار جین ران‌ها و دکل‌های مواج کوچک‌ترین علاقه‌ای را در زامبی‌های روی تراس برانگیزد
[ترجمه ترگمان]نه لباس slinky، نه شلوار jeans و cleavage که به نظر می رسید ذره ای شور و هیجانی در آن ها وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. We drove through undulating farmland and it was as if the light were refracted through amethyst.
[ترجمه گوگل]ما از میان زمین‌های کشاورزی مواج عبور کردیم و انگار نور از طریق آمتیست شکسته شد
[ترجمه ترگمان]از میان کشتزارها عبور کردیم و مثل این بود که نور از یاقوت ارغوانی عبور کرده باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Locomotion is effected by undulating waves of muscle contraction and relaxation which alternate on the dorsal and ventral aspects of the worm.
[ترجمه گوگل]حرکت توسط امواج مواج انقباض و شل شدن ماهیچه که به طور متناوب در جنبه های پشتی و شکمی کرم انجام می شود
[ترجمه ترگمان]Locomotion با امواج موجی از انقباض عضلانی و تمدد اعصاب که در دیگر جنبه های پشتی و شکمی این کرم به کار می رود، تاثیر می پذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. From there on, the topography is less demanding, the road undulating gently all the way to Monmouth.
[ترجمه گوگل]از آنجا به بعد، توپوگرافی نیاز کمتری دارد، جاده به آرامی تا مونموث مواج است
[ترجمه ترگمان]از آنجا، توپوگرافی کم هزینه تر است، و جاده به آرامی تمام مسیر خود را به مانمث نشان می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. leaves with undulate margins.
[ترجمه گوگل]برگ هایی با حاشیه موج دار
[ترجمه ترگمان]با حاشیه های undulate برگ را ترک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Joey Meeson watched as Lizzy danced, her body undulating to the thumping rhythm of the acid house music.
[ترجمه گوگل]جوی میسون در حالی که لیزی در حال رقصیدن بود، در حالی که بدنش با ریتم تند موسیقی اسید هاوس مواج بود، تماشا می کرد
[ترجمه ترگمان]جویی همچنان که لیزی می رقصید، بدنش با ریتم تالاپ و تولوپ موزیک خانه را تماشا می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The cleared land, a broken and undulating mix of heavy clay and difficult sands, was by no means rich.
[ترجمه گوگل]زمین پاک شده، ترکیبی شکسته و مواج از خاک رس سنگین و ماسه های سخت، به هیچ وجه غنی نبود
[ترجمه ترگمان]زمین صاف، آمیخته با ترکیبی از خاک رس سنگین و شن های سخت، به هیچ وجه ثروتمند نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Over aeons, the undulating plains have been showered by volcanic ash blown westward from Ngorongoro, Lemagrut and other now-extinct volcanos.
[ترجمه گوگل]در طول سال‌ها، دشت‌های موج‌دار توسط خاکستر آتشفشانی که از Ngorongoro، Lemagrut و دیگر آتشفشان‌های اکنون خاموش به سمت غرب منفجر شده‌اند، باریده‌اند
[ترجمه ترگمان]طی مدت های مدید، زمین های پر از موج در اثر خاکستر آتشفشانی به سوی غرب از Ngorongoro، Lemagrut و دیگر - منقرض شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

موج دار کردن (فعل)
crisp, corrugate, undulate, wimple

نوسان داشتن (فعل)
fluctuate, undulate

تموج داشتن (فعل)
vibrate, undulate

تخصصی

[آب و خاک] موجی، نوسانی، نوسان داشتن

انگلیسی به انگلیسی

• cause to move in waves; form waves; move as a wave; possess a wave-like shape; display a wavy appearance
something that undulates has gentle curves or slopes, or moves gently and slowly up and down; a literary word.

پیشنهاد کاربران

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: To move in a smooth, wave - like motion 🌊
🔍 مترادف: Wave
✅ مثال: The fields of wheat undulated in the breeze, creating a mesmerizing sight.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : undulate
✅️ اسم ( noun ) : undulation
✅️ صفت ( adjective ) : undulating
✅️ قید ( adverb ) : _
اگر اشاره به زمین دارد، به معنی �ناهموار، دارای پستی و بلندی� میتواند باشد.
undulate ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: موج دار 1
تعریف: ویژگی برگی با حاشیه ای که کمی به سمت داخل و خارج خم شده باشد

بپرس