undressed

/ʌnˈdrest//ʌnˈdrest/

جمله های نمونه

1. She felt undressed without her hat.
[ترجمه Susan] احساس کرد بدون کلاهش، لخت است.
|
[ترجمه گوگل]بدون کلاهش احساس می کرد که لباسش در نیامده است
[ترجمه ترگمان]بی آن که کلاهش را بردارد، احساس کرد لخت شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She undressed and put her wet clothes in a neat pile in the corner.
[ترجمه گوگل]لباس‌هایش را درآورد و لباس‌های خیس‌اش را در گوشه‌ای گذاشت
[ترجمه ترگمان]لباس هایش را درآورد و لباس های خیسش را در گوشه ای پنهان کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Matt undressed and got into bed.
[ترجمه گوگل]مت لباس هایش را در آورد و به رختخواب رفت
[ترجمه ترگمان]مت لباسش را درآورد و به رختخواب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fifteen minutes later he was undressed and in bed.
[ترجمه گوگل]پانزده دقیقه بعد لباس هایش را برهنه و در رختخواب بود
[ترجمه ترگمان]پانزده دقیقه بعد لخت شد و به رختخواب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Henry averted his eyes as she undressed.
[ترجمه گوگل]هنری در حالی که لباسش را در می آورد چشمانش را برگرداند
[ترجمه ترگمان]سر هنری در حالی که لباس هایش را درمی آورد، سرش را برگرداند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I undressed and tumbled into bed.
[ترجمه گوگل]لباسم را در آوردم و روی تخت افتادم
[ترجمه ترگمان]لباس هایم را پوشیدم و به رختخواب رفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He got undressed in a small cubicle next to the pool.
[ترجمه گوگل]او در یک اتاقک کوچک کنار استخر لباس هایش را در آورد
[ترجمه ترگمان]در اتاقک کوچکی کنار استخر لخت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He undressed and got into the bath.
[ترجمه گوگل]لباسش را در آورد و وارد حمام شد
[ترجمه ترگمان]لباس هایش را درآورد و به حمام رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. She undressed the child before putting her in the tin bath.
[ترجمه گوگل]او قبل از اینکه کودک را در حمام حلبی بگذارد لباسش را درآورد
[ترجمه ترگمان]قبل از اینکه او را در وان حلبی جای دهد، بچه را لخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I was getting undressed in one of the cubicles.
[ترجمه گوگل]داشتم در یکی از اتاقک ها لباس هایم را در می آوردم
[ترجمه ترگمان]داشتم تو یکی از the لخت می شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He got undressed and ready for bed.
[ترجمه گوگل]لباسش را درآورد و برای خواب آماده شد
[ترجمه ترگمان]لباس هایش را درآورد و آماده خوابیدن شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He undressed himself and went to bed.
[ترجمه گوگل]خودش را در آورد و به رختخواب رفت
[ترجمه ترگمان]خود را لخت کرد و به رختخواب رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He was half undressed when the doorbell rang.
[ترجمه گوگل]او نیمه برهنه بود که زنگ خانه به صدا درآمد
[ترجمه ترگمان]وقتی زنگ به صدا درآمد نصف لباس هایش را لخت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Are you undressed yet?
[ترجمه گوگل]هنوز لباس نپوشیدی؟
[ترجمه ترگمان]هنوز لخت شده ای؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. He was half undressed when he answered the door.
[ترجمه گوگل]وقتی در را باز کرد نیمه برهنه بود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که به در پاسخ می داد، نیمه لخت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• if you are undressed, you are wearing no clothes or very few clothes.

پیشنهاد کاربران

با سلام
معنی این کلمه همون
لباس خواب پوشیدن
یا لخت شدن و رفتن و خوابیدن هست
اگر مفید بود لایک یادت نره
برای دیدن کلمات بیشتر رو اسمم کلیک کن رفیق
❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️
لباس بیش از حد غیر رسمی

بپرس