undress

/ənˈdres//ʌnˈdres/

معنی: جامه معمولی، عریان کردن، لباس کندن
معانی دیگر: لباس در آوردن، رخت کندن، لخت کردن یا شدن، برهنگی، عریانی، لختی، (تنزیب یا پارچه ی زخم را) باز کردن، جامه معمولی در مقایسه با اونیفورم

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: undresses, undressing, undressed
(1) تعریف: to remove the clothing or covering from.
متضاد: dress
مشابه: disarray, strip

(2) تعریف: to remove the dressing from (a wound or wounded part).
متضاد: dress
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to remove one's clothing; disrobe.
متضاد: dress
مشابه: strip
اسم ( noun )
مشتقات: undressed (adj.)
(1) تعریف: nakedness.

- in a state of undress
[ترجمه گوگل] در حالت برهنه
[ترجمه ترگمان] در حالت لخت شدن،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: informal clothing, esp. that worn in the privacy of one's home.

جمله های نمونه

1. he was embarrassed to undress even in front of his own father
او از لخت شدن حتی جلو پدر خودش هم خجالت می کشید.

2. the abandoned child was found in a state of undress
کودک رها شده را لخت و پتی پیدا کردند.

3. She went out, leaving Rachel to undress and have her shower.
[ترجمه گوگل]او بیرون رفت و راشل را رها کرد تا لباس هایش را در بیاورد و دوش بگیرد
[ترجمه ترگمان]بیرون رفت، را شل را رها کرد تا لباس هایش را درآورد و دوش بگیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Could you undress the kids for bed, Steve?
[ترجمه گوگل]آیا می توانی لباس بچه ها را برای رختخواب درآوری، استیو؟
[ترجمه ترگمان]میشه بچه ها رو از تخت بیرون بیاری، \"استیو\"؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Joe still needs an adult to undress him.
[ترجمه گوگل]جو هنوز به یک بزرگسال نیاز دارد تا لباس او را دربیاورد
[ترجمه ترگمان]جو \"هنوز به یه ادم بالغ نیاز داره که لباسش رو در بیاره\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I helped to undress the children for bed.
[ترجمه گوگل]کمک کردم تا لباس بچه ها را برای رختخواب در بیاورم
[ترجمه ترگمان]کمک کردم بچه ها رو از تخت بیرون بکشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. We undress in a small anteroom and fold our clothes neatly into baskets on the shelves.
[ترجمه گوگل]لباس‌هایمان را در یک اتاقک کوچک در می‌آوریم و لباس‌هایمان را به‌طور مرتب در سبدهایی روی قفسه‌ها تا می‌کنیم
[ترجمه ترگمان]در اتاق انتظار، لباس های ما را مرتب و مرتب در سبدهای خود جمع می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was also scared to undress in front of him.
[ترجمه گوگل]او همچنین می ترسید جلوی او لباس بپوشد
[ترجمه ترگمان]او همچنین می ترسید که در مقابل او لخت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Very fetching undress uniform I shouldn't wonder.
[ترجمه گوگل]من نباید تعجب کنم
[ترجمه ترگمان]بسیار جالب، لباس رسمی به تن دارم که نباید تعجب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. She also wanted him to undress her and make wild passionate love.
[ترجمه گوگل]او همچنین از او می خواست که لباس او را در بیاورد و عشق پرشور وحشیانه ای داشته باشد
[ترجمه ترگمان]همچنین از او خواست که او را لخت کند و عشق بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Paul went into the bathroom to undress.
[ترجمه گوگل]پل برای درآوردن لباس به حمام رفت
[ترجمه ترگمان]پل به حمام رفت تا لباس هایش را درآورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She opened a locker and began to undress.
[ترجمه گوگل]یک کمد را باز کرد و شروع به درآوردن لباس کرد
[ترجمه ترگمان]او کمد را باز کرد و شروع به لخت شدن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The men undress slowly throughout the film, which is in itself a sort of prolonged striptease.
[ترجمه گوگل]مردان در طول فیلم به آرامی لباس‌های خود را در می‌آورند که به خودی خود نوعی استریپتیز طولانی مدت است
[ترجمه ترگمان]مردان در طول فیلم به آرامی در حال لخت شدن هستند، که در خود نوعی of طولانی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The doctor asked me to undress.
[ترجمه گوگل]دکتر از من خواست لباسم را در بیاورم
[ترجمه ترگمان]دکتر از من خواست لباس هایم را در بیاورم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. After breakfast we had to undress again for the medical inspection, which is a precaution against smallpox.
[ترجمه گوگل]بعد از صرف صبحانه مجبور شدیم برای معاینه پزشکی که احتیاط در برابر آبله است دوباره لباس را در بیاوریم
[ترجمه ترگمان]بعد از صبحانه مجبور شدیم دوباره به خاطر بازرسی پزشکی، که این احتیاط بر خلاف آبله است، لخت بشویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جامه معمولی (اسم)
undress

عریان کردن (فعل)
denude, undress

لباس کندن (فعل)
undress, doff

انگلیسی به انگلیسی

• disrobe, take clothes off; uncover, strip of
when you undress, you take off your clothes.
if you undress someone, you take off their clothes.
see also undressed.

پیشنهاد کاربران

از بر باز کردن ؛ از تن کندن. از تن درآوردن لباس و سلاح و جزآن.
واپوشیدن.
واپوشاندن کسی/چیزی.
لخت کردن

بپرس