undoubted

/ənˈdaʊtəd//ʌnˈdaʊtɪd/

معنی: مسلم، بدون شک، بدون تردید
معانی دیگر: بی شک، بی تردید، محرز، بی چون و چرا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: undoubtedly (adv.)
• : تعریف: not subject to doubt or question; undisputed or certain.
متضاد: doubtful, questionable
مشابه: certain

جمله های نمونه

1. the undoubted master of political deception
استا مسلم فریبکاری سیاسی

2. The film was an undoubted success.
[ترجمه گوگل]این فیلم بدون شک موفقیت آمیز بود
[ترجمه ترگمان]این فیلم یک موفقیت غیرقابل undoubted بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She is the undoubted star of British ballet.
[ترجمه گوگل]او ستاره بی شک باله بریتانیا است
[ترجمه ترگمان]او ستاره undoubted باله انگلیسی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The event was an undoubted success.
[ترجمه گوگل]این رویداد بدون شک موفقیت آمیز بود
[ترجمه ترگمان]این رویداد یک موفقیت غیرقابل انکاری بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She has an undoubted talent as an organizer.
[ترجمه گوگل]او استعداد بدون شک به عنوان یک سازمان دهنده دارد
[ترجمه ترگمان]اون استعداد غیرقابل undoubted رو به عنوان an داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. So it was that her charisma and undoubted beauty helped to make her the first lady air correspondent in the world.
[ترجمه گوگل]بنابراین این بود که جذابیت و زیبایی بی‌تردید او به او کمک کرد تا بانوی اول خبرنگار هوایی جهان شود
[ترجمه ترگمان]این بود که گیرایی او و زیبایی undoubted به او کمک کردند تا او را به عنوان خبرنگار هوا در دنیا معرفی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Stirling has already established an undoubted reputation for innovative teaching and offers its students an excellent learning environment.
[ترجمه گوگل]استرلینگ در حال حاضر شهرت بدون شک برای آموزش نوآورانه ایجاد کرده است و به دانش آموزان خود یک محیط یادگیری عالی ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان]استرلینگ تاکنون شهرتی undoubted برای تدریس مبتکرانه برقرار کرده و به دانش آموزان خود یک محیط آموزشی عالی ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In those circumstances I hold that the undoubted disturbance to the residents is not actionable.
[ترجمه گوگل]در آن شرایط، من معتقدم که مزاحمت بدون شک برای ساکنان قابل اقدام نیست
[ترجمه ترگمان]در آن شرایط من ثابت می کنم که اختلال undoubted برای ساکنان قابل اجرا نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Their musicians, in common with everyone else, face undoubted difficulties but also some exciting possibilities.
[ترجمه گوگل]نوازندگان آن‌ها، مانند سایرین، با مشکلات غیرقابل شک مواجه هستند، اما با برخی از امکانات هیجان‌انگیز نیز روبرو هستند
[ترجمه ترگمان]نوازندگان آن ها، با هر کس دیگری، با مشکلات undoubted روبهرو هستند، اما برخی امکانات هیجان انگیز نیز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. For your part, you will bring your undoubted talent as well as your customers to the business.
[ترجمه گوگل]به نوبه خود، استعداد بدون شک خود و همچنین مشتریان خود را به کسب و کار خواهید آورد
[ترجمه ترگمان]به نوبه خود، استعداد undoubted و همچنین مشتریان خود را به کسب وکار خواهید آورد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Nurturing her daughter's undoubted talent has cost Mrs Charley dearly.
[ترجمه گوگل]پرورش استعداد بدون شک دخترش برای خانم چارلی گران تمام شده است
[ترجمه ترگمان]بدون شک این استعداد غیرقابل شک خانم چارلی برای خانم چارلی گران تمام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Although a player of undoubted talent, he was not reliable.
[ترجمه گوگل]اگرچه بازیکنی با استعداد غیرقابل شک بود، اما قابل اعتماد نبود
[ترجمه ترگمان]با اینکه استعداد و استعداد غیرقابل انکاری داشت، اما قابل اعتماد نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You have an undoubted talent as a communicator and it will not go away.
[ترجمه گوگل]شما استعداد بدون شک به عنوان یک ارتباط دهنده دارید و از بین نمی رود
[ترجمه ترگمان]شما استعداد غیرقابل undoubted به عنوان یک شخص در ارتباط دارید و این موضوع از بین نخواهد رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was a man of undoubted genius, but bad-tempered, egocentric, and impossible to live with.
[ترجمه گوگل]او مردی با نبوغ بی‌تردید بود، اما بدخلق، خودمحور و زندگی با او غیرممکن بود
[ترجمه ترگمان]او مردی بود با شک و تردید، بلکه خود خودپسندی بود که با آن زندگی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مسلم (صفت)
definite, certain, apparent, sure, incontrovertible, undoubted, assured, doubtless

بدون شک (صفت)
undoubted, indubitable

بدون تردید (صفت)
undoubted, indubitable

انگلیسی به انگلیسی

• undisputed, unquestioned
you use undoubted to emphasize that something exists or is true.

پیشنهاد کاربران

بپرس