undivided

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of divided.
مشابه: single, sole, solid

جمله های نمونه

1. The estate passed undivided to his only son.
[ترجمه سجاد] املاک بی کم و کاست به تنها پسرش رسید.
|
[ترجمه گوگل]دارایی به تنها پسرش تقسیم نشد
[ترجمه ترگمان]تمام دارایی و دارایی تنها پسر او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. I couldn't give the programme my undivided attention.
[ترجمه گوگل]نمی‌توانستم توجه بی‌نظیر خود را به برنامه جلب کنم
[ترجمه ترگمان]من نمی توانستم تمام توجه خود را به این برنامه معطوف کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Students are listening with undivided attention.
[ترجمه گوگل]دانش آموزان با توجه کامل گوش می دهند
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان به دقت به دقت گوش می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. You have my undivided attention.
[ترجمه هستی] همه حواسم به شماست
|
[ترجمه گوگل]شما توجه بی‌نظیر من را دارید
[ترجمه ترگمان]تو توجه من رو جلب کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The military conflict continues to claim our undivided attention.
[ترجمه گوگل]درگیری نظامی همچنان توجه ما را به خود جلب می کند
[ترجمه ترگمان]درگیری نظامی همچنان ادامه دارد تا توجه کامل ما را به خود جلب کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Now he's gone, I can give you my undivided attention .
[ترجمه گوگل]حالا او رفته است، من می توانم به تو توجه کنم
[ترجمه ترگمان]حالا او رفته، من می توانم تمام توجهم را به تو جلب کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'll give the matter my undivided attention .
[ترجمه گوگل]من به موضوع توجه مطلق خود را معطوف خواهم کرد
[ترجمه ترگمان]من توجه همه توجهم را جلب می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The paintings she produced in those months won undivided admiration.
[ترجمه گوگل]نقاشی‌هایی که او در آن ماه‌ها تولید کرد تحسین بی‌نظیری را برانگیخت
[ترجمه ترگمان]نقاشی هایی که او در آن ماه ها تولید می کرد، به صورت یکپارچه مورد تحسین قرار می گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Tom seldom got his mother's undivided attention.
[ترجمه گوگل]تام به ندرت مورد توجه بی منت مادرش قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]تام به ندرت توجه مادرش را جلب می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Sovereignty is not an undivided thing.
[ترجمه گوگل]حاکمیت امری غیرقابل تقسیم نیست
[ترجمه ترگمان]حاکمیت یک چیز یکپارچه نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Each has received her undivided attention.
[ترجمه گوگل]هر یک مورد توجه بی‌نظیر او قرار گرفته است
[ترجمه ترگمان]هر کدامشان توجه undivided را به خود جلب کرده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Give the telephone conversation your undivided attention.
[ترجمه گوگل]به مکالمه تلفنی توجه کامل خود را معطوف کنید
[ترجمه ترگمان]به مکالمه تلفنی توجه کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Give us, pray, the benefit of your undivided attention.
[ترجمه گوگل]ما را دعا کن از توجه بی دریغ خود بهره مند شویم
[ترجمه ترگمان]لطفا توجه کامل شما را به خود جلب کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not divided, not partitioned
if you give something your undivided attention, you concentrate on it fully.

پیشنهاد کاربران

↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید:
📋 در زبان انگلیسی یک root word داریم به اسم divid
📌 این ریشه، معادل "separate into parts" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این ریشه را در خود داشته باشند، به "separation" یا "division" مربوط هستند.
...
[مشاهده متن کامل]

📂 مثال:
🔘 individual: Separate and distinct from others
🔘 dividable: Able to be separated into parts
🔘 divide: To separate into distinct parts
🔘 divided: Separated into sections or groups
🔘 dividend: A portion separated and distributed to shareholders
🔘 divider: Something that separates into parts
🔘 individualist: A person who separates themselves through independent actions
🔘 individuality: The quality of being separated by unique traits
🔘 individualize: To separate by giving unique characteristics
🔘 individually: In a manner that separates each one
🔘 individuation: The process of separating and distinguishing
🔘 subdivide: To separate into smaller parts
🔘 subdivided: Already separated into smaller sections
🔘 undivided: Not separated; kept whole

When someone is undivided, they are giving their full attention and concentration to a particular task or objective.
کسی که تمام توجه و تمرکز خود را به یک کار یا هدف خاص معطوف می کند.
صفتی است به معنای کاملاً فداکار، متعهد یا متمرکز بر چیزی یا کسی
...
[مشاهده متن کامل]

دلالت بر حس وحدت، یگانگی هدف و فداکاری تزلزل ناپذیر دارد.
مثال؛
She gave her undivided attention to the speaker.
A manager might say, “I need everyone’s undivided focus on this project. ”
A student might remind their classmates, “Let’s work together and give our undivided effort to achieve the best results. ”

۱. کامل. تمام و کمال. ۲. یکپارچه. متحد. تقسیم نشده
مثال:
To the Jews We forbade every animal having an undivided hoof, and of oxen and sheep.
ما برای یودیان هر حیوان دارای سم یکپارچه و کامل را و هر گاو نر و گوسفندی را حرام کردیم.
مطلق
بدون تقسیم
Sole
کامل/تقسیم نشده
کامل
صد در صد
تمام
تمام و کمال
دربست
بی کم و کاست
تقسیم نشده
یکپارچه متحد

بپرس