undistinguished

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of distinguished.
متضاد: celebrated, distinguished, famous, preeminent
مشابه: prosaic

جمله های نمونه

1. Sometimes formal English and informal English are undistinguished.
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات انگلیسی رسمی و انگلیسی غیررسمی قابل تشخیص نیستند
[ترجمه ترگمان]برخی اوقات انگلیسی رسمی و انگلیسی غیررسمی undistinguished هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Even the most undistinguished daily papers are now written at an estimated tenth grade level.
[ترجمه گوگل]حتی نامشخص ترین مقالات روزانه هم اکنون در سطح تخمینی پایه دهم نوشته می شود
[ترجمه ترگمان]حتی the مقالات هر روز در سطح درجه دهم برآورد می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It is a distinguished feature in an undistinguished landscape; a building or place of outstanding historic, aesthetic or cultural importance.
[ترجمه گوگل]این یک ویژگی متمایز در یک چشم انداز غیر قابل تشخیص است ساختمان یا مکانی با اهمیت تاریخی، زیبایی شناختی یا فرهنگی برجسته
[ترجمه ترگمان]این یک ویژگی متمایز در یک چشم انداز undistinguished است؛ یک ساختمان یا مکان برجسته تاریخی، زیبایی شناسی و یا فرهنگی برجسته
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Most would have appeared undistinguished and unsophisticated, especially those ribbon developments with a restricted range of internal structures.
[ترجمه گوگل]بیشتر آنها نامشخص و پیچیده به نظر می رسیدند، به ویژه آن دسته از پیشرفت های روبان با طیف محدودی از ساختارهای داخلی
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها undistinguished و ساده لوح ظاهر می شدند، به خصوص که این روبان با محدوده محدودی از سازه های درونی ارتباط داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. That it proves an undistinguished production can be polished in the right hands is illuminating.
[ترجمه گوگل]اینکه ثابت می کند یک تولید نامشخص را می توان در دستان درست جلا داد، روشنگر است
[ترجمه ترگمان]این موضوع ثابت می کند که یک محصول undistinguished را می توان در دستان درست صیقل داد و آن را روشن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The faculty was undistinguished, teaching methods uninspired, and the attrition rate, of course, appalling.
[ترجمه گوگل]هیئت علمی متمایز نبود، روش‌های تدریس بدون الهام، و نرخ فرسایش، البته، وحشتناک بود
[ترجمه ترگمان]استادان undistinguished، روش های تدریس، گرد و غبار، و همچنین نرخ فرسایشی، of بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. An undistinguished Senator from Ohio, he had been nominated as a compromise candidate at the Republican convention.
[ترجمه گوگل]او که یک سناتور بی‌نظیر از اوهایو بود، به‌عنوان نامزد سازش در کنوانسیون جمهوری‌خواهان نامزد شده بود
[ترجمه ترگمان]یک سناتور undistinguished از اوهایو، او را کاندیدای سازش در مجلس جمهوری خواه معرفی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Instead, he wrote a barely adequate, undistinguished letter.
[ترجمه گوگل]در عوض، او نامه ای به سختی کافی و نامشخص نوشت
[ترجمه ترگمان]در عوض، نامه ای بسیار مناسب و undistinguished نوشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The exterior is plain and undistinguished but with a tall, elegant tower.
[ترجمه گوگل]نمای بیرونی ساده و نامشخص است اما با برجی بلند و زیبا
[ترجمه ترگمان]ظاهر آن ساده و undistinguished است، اما برج بلند و زیبایی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Had an undistinguished career as a university lecturer in mathematics.
[ترجمه گوگل]به عنوان مدرس دانشگاه در رشته ریاضیات شغلی نامشخص داشت
[ترجمه ترگمان]شغل undistinguished به عنوان استاد دانشگاه در ریاضیات داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Such evidence abounds, even in organizations with relatively undistinguished track records.
[ترجمه گوگل]چنین شواهدی حتی در سازمان هایی با سوابق نسبتاً نامشخص فراوان است
[ترجمه ترگمان]چنین مدرکی وجود دارد، حتی در سازمان هایی که سوابق نسبتا undistinguished دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The careers of both men had been undistinguished between the Mexican War and the American Civil War.
[ترجمه گوگل]حرفه هر دو مرد بین جنگ مکزیک و جنگ داخلی آمریکا متمایز نبود
[ترجمه ترگمان]مشاغل هر دو مرد بین جنگ مکزیک و جنگ داخلی آمریکا undistinguished بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That man is of undistinguished appearance.
[ترجمه لیلا رحیمی] آن مرد ظاهری معمولی دارد
|
[ترجمه گوگل]آن مرد ظاهری نامشخص دارد
[ترجمه ترگمان]این مرد در ظاهر undistinguished نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. They seemed part of herd, undistinguished.
[ترجمه گوگل]آنها جزئی از گله به نظر می رسیدند، غیر قابل تشخیص
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که آن ها بخشی از گله و undistinguished بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. My parents were both born in Virginia, of undistinguished families? second families, perhaps I should say.
[ترجمه گوگل]پدر و مادر من هر دو در ویرجینیا به دنیا آمدند، از خانواده های نامشخص؟ خانواده دوم، شاید باید بگویم
[ترجمه ترگمان]والدینم هر دو در ویرجینیا و خانواده های undistinguished متولد شده بودند؟ خانواده دوم، شاید باید بگویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not distinguished; ordinary, mediocre, unexceptional; indistinguishable, having no special characteristic by which to be recognized; not discerned; not separated according to some distinguishing characteristics
something that is undistinguished has no especially good qualities or features.

پیشنهاد کاربران

پیش پا افتاده
not especially respected or admired
خاص ومتفاوت بود
ناموفق ، مورد تحسین و احترام نبودن
Not being successful, respected and admired
غیر متمایز
معمولی
lacking distinction; unexceptional.
معمولی
Tony’s career as a baseball player was short and undistinguished
دوران بازیگری تونی به عنوان بازیکن بیسبال کوتاه و معمولی بود ( در آن دوره کوتاه خیلی خارق العاده هم نبود )

غیر قابل شناسایی، غیر قابل تشخیص

بپرس