undistinguishable

جمله های نمونه

1. DEMETRIUS These things seem small and undistinguishable, Like far-off mountains turned into clouds.
[ترجمه گوگل]دمتریوس این چیزها کوچک و غیرقابل تشخیص به نظر می رسند، مانند کوه های دور که به ابر تبدیل شده اند
[ترجمه ترگمان]این چیزها کوچک و کوچک به نظر می رسند، مانند کوه های دور از دوردست، تبدیل به ابرها می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. And made thy world an undistinguishable heap.
[ترجمه گوگل]و دنیایت را به انبوهی غیرقابل تشخیص تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]و دنیای تو را یک توده undistinguishable ساخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The cries you eat inheritance, trousseau, and undistinguishable cries of the death.
[ترجمه گوگل]گریه هایی که می خوری ارث می خوری و گریه های غیر قابل تشخیص مرگ
[ترجمه ترگمان]این فریادها، میراث، جهیزیه و گریه و فریاد مرگ
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. e-book has impressive page turns, and its own PacMan is fully interactive, and playable, and undistinguishable from a client-based game.
[ترجمه گوگل]کتاب الکترونیکی دارای صفحات قابل توجهی است و PacMan خود کاملاً تعاملی و قابل بازی است و از یک بازی مبتنی بر مشتری قابل تشخیص نیست
[ترجمه ترگمان]کتاب الکترونیکی دارای صفحات تاثیر گذار بوده و PacMan به طور کامل تعاملی، and و undistinguishable از بازی مبتنی بر مشتری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Definitions for the disorder degree of macrostate and the average disorder degree of a system with undistinguishable particles are given.
[ترجمه گوگل]تعاریفی برای درجه بی نظمی کلان حالت و میانگین درجه بی نظمی یک سیستم با ذرات غیر قابل تشخیص ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]تعاریف مربوط به درجه اختلال of و درجه اختلال متوسط یک سیستم با ذرات undistinguishable ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Urban and suburban areas tend to combine with each other and, meanwhile, the democracies in the countryside and in the city have become similar and undistinguishable.
[ترجمه گوگل]مناطق شهری و حومه شهر تمایل به ترکیب با یکدیگر دارند و در این میان دموکراسی در روستاها و شهرها مشابه و غیرقابل تشخیص شده است
[ترجمه ترگمان]مناطق شهری و حومه شهرها با هم ترکیب می شوند و در عین حال، دموکراسی ها در ییلاقات و در شهرها مشابه و undistinguishable شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. However, at the focal plane, the Jupiter still showed the same crisp, sharp and high contrast image, nearly undistinguishable from that of the William Optics.
[ترجمه گوگل]با این حال، در سطح کانونی، مشتری همچنان همان تصویر واضح، واضح و با کنتراست بالا را نشان می‌دهد، تقریباً غیرقابل تشخیص از تصویر ویلیام اپتیک
[ترجمه ترگمان]با این حال، در صفحه اصلی، مشتری هنوز همان تصویر کنتراست بالا، تیز و بلند را نشان می داد، که نزدیک به undistinguishable از ویلیام نورشناسی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Is it realistically following the trend, or is it beyond the trend with undistinguishable taste at all?
[ترجمه گوگل]آیا به طور واقع بینانه از روند پیروی می کند یا اصلاً فراتر از روند با طعم غیرقابل تشخیص است؟
[ترجمه ترگمان]آیا این روند به طور واقع بینانه به دنبال این گرایش است، یا آن چیزی فراتر از گرایش با مزه undistinguishable است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The results of measurement show that the influences of the coagulants from methanol and ethanol on the properties are undistinguishable.
[ترجمه گوگل]نتایج اندازه گیری نشان می دهد که تأثیر منعقد کننده های متانول و اتانول بر خواص غیر قابل تشخیص است
[ترجمه ترگمان]نتایج اندازه گیری نشان می دهد که تاثیرات of از متانول و اتانول بر روی خواص undistinguishable هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not distinguishable

پیشنهاد کاربران

indistinguishable
hard to understand
hard to make out
غیر قابل تشخیص/شناخت/شناسایی
نامشخص
غیر قابل درک / فهم
غیر قابل تمیز دادن
( از طریق حواس پنجگانه یا دستگاه به دلیل عدم دریافت دیتا )

بپرس