undisposed

/ʌndɪˈspoʊzd//ˈʌndɪsˈpəʊzd/

نامتمایل، بی علاقه، بی گرایش، ناگرای، ناخوش

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not settled or disposed of.

(2) تعریف: not inclined or willing (usu. fol. by an infinitive).

- undisposed to talk
[ترجمه گوگل] تمایلی به صحبت کردن ندارد
[ترجمه ترگمان] حرف زدن و حرف زدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not favorably inclined (to do something), unwilling

پیشنهاد کاربران

بپرس