undismayed

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of dismayed.

جمله های نمونه

1. He was undismayed by the prospect of failure.
[ترجمه مجید وحید] با اینکه می دانست احتمال شکست بالاست ، خونسردی خود را حفظ کرده و دلهره به دل راه نداد.
|
[ترجمه مجید وحید] او از دورنمای شکست مایوس نشد.
|
[ترجمه گوگل]او از دورنمای شکست ناراضی بود
[ترجمه ترگمان]او بدون ترس از این که مبادا شکست بخورد، بی آن که چیزی بگوید، بی آن که حرفی بزند،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Joyce was undismayed by the subjugation of the Czechs.
[ترجمه گوگل]جویس از انقیاد چک ها ناراضی بود
[ترجمه ترگمان]جو یس بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس، بدون ترس و واهمه، بدون ترس و واهمه، بدون ترس و
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Undismayed, she sent me to a first-class crammer for two terms, and Brian to another preparatory school.
[ترجمه گوگل]بدون ترس، او مرا برای دو ترم به یک کلاس اول و برایان را به یک مدرسه مقدماتی دیگر فرستاد
[ترجمه ترگمان]undismayed، او مرا به کلاس اول کلاس اول فرستاد و برایان به مدرسه مقدماتی دیگری رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Undismayed, Cheryl began to stroke me, scratch me, and kiss me slowly.
[ترجمه گوگل]شریل بدون ترس شروع به نوازش کرد، خراشید و آهسته مرا بوسید
[ترجمه ترگمان]شریل \"،\" شریل \"شروع کرد به نوازش کردن من و منو آروم بوسید\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Wholly undismayed by the commercial failure of the three movies he had made.
[ترجمه گوگل]کاملاً از شکست تجاری سه فیلمی که ساخته بود ناراحت نشدم
[ترجمه ترگمان]بدون ترس از عدم موفقیت تبلیغات سه فیلمی که ساخته بود،
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Mr Samgrass was undismayed.
[ترجمه گوگل]آقای سامگراس مبهوت بود
[ترجمه ترگمان]آقای Samgrass undismayed بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. When Richard did not respond to his greeting except by frowning and then turning away, Hugh remained undismayed.
[ترجمه گوگل]وقتی ریچارد به احوالپرسی او پاسخی نداد مگر با اخم کردن و سپس روی گردانی، هیو بی خیال ماند
[ترجمه ترگمان]وقتی ریچارد به او سلام نکرد، فقط با اخم و بعد رویش را برگرداند، هیو بدون ترس باقی ماند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She was so young, so confident, so hopeful, so undismayed.
[ترجمه گوگل]او خیلی جوان بود، خیلی با اعتماد به نفس، خیلی امیدوار، خیلی بی خیال
[ترجمه ترگمان]او خیلی جوان و بااعتماد به نفس و بدون ترس بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The Moral Law causes the people to be in complete accord with their ruler, so that they will follow him regardless of their lives, undismayed by any danger.
[ترجمه گوگل]شریعت اخلاقی باعث می شود که مردم با حاکم خود هماهنگی کامل داشته باشند تا بدون توجه به جان خود و بدون هیچ خطری از او پیروی کنند
[ترجمه ترگمان]قانون اخلاقی باعث می شود که مردم به طور کامل با حاکمان خود به توافق برسند، به طوری که آن ها بدون در نظر گرفتن جان خود، بدون توجه به خطر، از او پیروی کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• someone who is undismayed by something unpleasant or unexpected does not feel any fear, worry, or sadness about it; a literary word.

پیشنهاد کاربران

نومیدنشده ( مثل موری که دانه ی برنجی را از دیواری بالا می کشد، به بالا نرسیده دانه می افتد، مور نومیدنشده برمی گردد و باز دانه را برمی دارد و صعود از دیوار را آغاز می کند. )
نترس

بپرس