undisguised

/ˌənˌdɪˈsɡaɪzd//ˌʌndɪsˈɡaɪzd/

(adjective) اشکار، بی تلبیس

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of disguised.
مشابه: bare, barefaced

جمله های نمونه

1. Frances beamed at her friend with undisguised admiration.
[ترجمه گوگل]فرانسیس با تحسین پنهانی به دوستش تاب زد
[ترجمه ترگمان]فرانسیس با تحسین و تحسین به دوستش لبخند زد و گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Hean looked down at Bauer in undisguised disgust.
[ترجمه گوگل]هن با انزجاری پنهان به بائر نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]Hean با تنفر آشکاری به باور نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. She looked at him with undisguised contempt.
[ترجمه گوگل]با تحقیر پنهانی به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]با تنفر آشکاری به او نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There was undisguised contempt in his voice.
[ترجمه گوگل]در صدایش تحقیر پنهانی وجود داشت
[ترجمه ترگمان]هیچ تنفر آشکاری در صدایش وجود نداشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. By mid-season the hostility between the two was undisguised.
[ترجمه گوگل]در اواسط فصل، خصومت بین این دو پنهان بود
[ترجمه ترگمان]در اواسط فصل، دشمنی بین این دو علنی شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. She looked at him with immediate and undisguised contempt.
[ترجمه گوگل]او با تحقیر فوری و پنهانی به او نگاه کرد
[ترجمه ترگمان]زن با تنفر آشکاری به او نگاه کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They look at each other, disappointment tinged with undisguised relief.
[ترجمه گوگل]آنها به یکدیگر نگاه می کنند، ناامیدی با آرامشی پنهان
[ترجمه ترگمان]آن ها به هم نگاه می کنند و ناامیدی و ناامیدی آن ها را نادیده می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The undisguised face gleamed in the rain.
[ترجمه گوگل]صورت پنهان زیر باران می درخشید
[ترجمه ترگمان]صورت بی undisguised در زیر باران برق می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is blatant, undisguised opportunism by management, showing preference for what can be done, rather than what should be done.
[ترجمه گوگل]این یک فرصت طلبی آشکار و پنهان از سوی مدیریت است که ترجیح می دهد آنچه را که می توان انجام داد، به جای آنچه که باید انجام داد
[ترجمه ترگمان]بدون آشکار بودن فرصت طلبی توسط مدیریت، نشان دادن اولویت برای آنچه که می تواند انجام شود، به جای آنچه که باید انجام شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The bias of the work was undisguised.
[ترجمه گوگل]سوگیری کار پنهان نبود
[ترجمه ترگمان]تعصب کار آشکار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Throughout it all, there was an undisguised murmur of conversation in the church and Denis felt slightly sick.
[ترجمه گوگل]در تمام این مدت، زمزمه مکالمه پنهانی در کلیسا به گوش می رسید و دنیس کمی احساس بیماری می کرد
[ترجمه ترگمان]در تمام این مدت زمزمه undisguised از گفتگو در کلیسا بود و دنی احساس کسالت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. They regarded each other, in fact, with undisguised hostility and contempt.
[ترجمه گوگل]آنها در واقع با خصومت و تحقیر پنهان به یکدیگر نگاه می کردند
[ترجمه ترگمان]در واقع یکدیگر را با خصومت و تحقیر می نگریستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. From the start of that campaign, I faced undisguised hostility because of my sex.
[ترجمه گوگل]از ابتدای آن کمپین، من به دلیل جنسیت با دشمنی پنهانی مواجه شدم
[ترجمه ترگمان]از آغاز این کمپین، به خاطر جنسیت خود با دشمنی آشکاری روبرو شدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The sentence is not unusual in the real undisguised.
[ترجمه گوگل]جمله غیرمعمولی در حالت پنهان واقعی نیست
[ترجمه ترگمان]این جمله در حقیقت آشکار نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Her exultation being quite undisguised was singularly inoffensive.
[ترجمه گوگل]شادی او که کاملاً پنهان نبود به طور منحصر به فردی توهین آمیز بود
[ترجمه ترگمان]exultation که کاملا آشکار بود کام لا علنی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• not disguised, without a disguise, overt, unconcealed
undisguised feelings are shown openly, and are not hidden.

پیشنهاد کاربران

بدون پوشیدگی ، تغییر نیافته ، دستکاری نشده ، تغییر ظاهر نیافته، بدون استتار ، بدون تقلب ، وانمود نشده ، در پرده قرار داده نشده ، بدون پیرایه ، بی پرده عیان ، ظاهر و باطن یکی .

بپرس