1. he undid the neighbor's young daughter
او دختر همسایه را سیه روز کرد.
2. i undid the door
چفت در را باز کردم.
3. i undid the hem of my overcoat to make it longer
سجاف پالتو خود را شکافتم تا آن را بلندتر کنم.
4. iraj undid his shirt button
ایرج دکمه ی پیراهنش را باز کرد.
5. mehri undid the package
مهری بسته را باز کرد.
6. korean competition undid our company
رقابت کره ای ها شرکت ما را نابود کرد.
7. The officer undid the flap of his holster and drew his gun.
8. I undid the package and took out the books.
[ترجمه گوگل]بسته را باز کردم و کتاب ها را بیرون آوردم
[ترجمه ترگمان]بسته رو باز کردم و کتاب ها رو برداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He undid his belt because it was too tight.
[ترجمه گوگل]کمربندش را باز کرد چون خیلی تنگ بود
[ترجمه ترگمان]کمربندش را باز کرد، چون خیلی محکم بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. She undid the buttons of her blouse.
11. He undid the padlock and eased back the lid.
[ترجمه گوگل]قفل را باز کرد و درب را باز کرد
[ترجمه ترگمان]قفل در را باز کرد و در را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. In 5 minutes he undid my whole day's work.
[ترجمه گوگل]او در عرض 5 دقیقه تمام کارهای روز من را لغو کرد
[ترجمه ترگمان]پنج دقیقه تمام کار تمام روزم را از بین برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He undid the string round a parcel.
14. The fire undid the work of eight months.
[ترجمه گوگل]این آتش سوزی کار هشت ماه را از بین برد
[ترجمه ترگمان]آتش کار هشت ماه را از هم باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Wish you can benefit from our online sentence dictionary and make progress day by day!
[ترجمه گوگل]ای کاش می توانید از فرهنگ لغت جملات آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه ترگمان]ای کاش شما می توانید از فرهنگ لغت آنلاین ما بهره مند شوید و روز به روز پیشرفت کنید!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. He undid most of the good work of his predecessor.
[ترجمه گوگل]او بیشتر کارهای خوب سلف خود را لغو کرد
[ترجمه ترگمان]قسمت اعظم کاره ای خوب پیشینیان خود را باز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید