• : تعریف: combined form of deserved. • متضاد: deserved, just
جمله های نمونه
1. Douglas has an undeserved reputation for being dull and dry.
[ترجمه گوگل]داگلاس به دلیل کسل کننده و خشک بودن شهرت نامناسبی دارد [ترجمه ترگمان]داگلاس مشهور به dull بودن و خشک بودن است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. She had an undeserved reputation for rudeness.
[ترجمه گوگل]او به دلیل بی ادبی شهرت نامناسبی داشت [ترجمه ترگمان]اون به خاطر بی نزاکتی شهرت زیادی داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. Jim's treatment was harsh and undeserved.
[ترجمه صدیقه] رفتار جیم خشن و ناشایست بود.
|
[ترجمه گوگل]رفتار جیم خشن و غیر شایسته بود [ترجمه ترگمان]رفتار جیم خشن و شایسته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. His reputation as a Romeo is quite undeserved.
[ترجمه گوگل]شهرت او به عنوان یک رومئو کاملاً بی ارزش است [ترجمه ترگمان]شهرت او به عنوان یک رومئو کاملا موجه است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The criticism was totally undeserved.
[ترجمه گوگل]انتقاد کاملاً نابجا بود [ترجمه ترگمان]انتقاد شدید بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Lamarck has an undeserved reputation as a loser.
[ترجمه گوگل]لامارک به عنوان یک بازنده شهرت نامناسبی دارد [ترجمه ترگمان]Lamarck شهرت خوبی به عنوان یه بازنده داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. This was an undeserved tribute to my magnanimity.
[ترجمه گوگل]این یک ادای احترام ناشایست به بزرگواری من بود [ترجمه ترگمان]این قدردانی از جوانمردی و جوانمردی من بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Unfortunately, Lamarck has developed an undeserved reputation as a loser.
[ترجمه گوگل]متأسفانه، لامارک به عنوان یک بازنده شهرت نامناسبی پیدا کرده است [ترجمه ترگمان]متاسفانه، لامارک شهرت خود را به عنوان بازنده مطرح کرده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. In probing the sources of undeserved distress they generally look outwards to the people across the valley, or over the hill.
[ترجمه گوگل]در جستوجوی منابع پریشانی ناشایست، عموماً به مردم در سراسر دره یا بالای تپه نگاه میکنند [ترجمه ترگمان]در کاوش منابع پریشانی و undeserved به طور کلی به سوی مردم در سراسر دره و یا بالای تپه نگاه می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Tremayne and Gareth wouldn't be crippled by undeserved shame.
[ترجمه گوگل]ترمین و گرت از شرم نالایق فلج نمی شوند [ترجمه ترگمان]Tremayne و گرث با شرم و حیا فلج نمی شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Pity is occasioned by undeserved misfortune and fear by the suffering of one like ourselves.
[ترجمه گوگل]ترحم ناشی از بدبختی نالایق و ترس از رنج کسی مثل خودمان است [ترجمه ترگمان]حیف است که این بدبختی و بدبختی ناشی از رنج و رنج یکی مثل خودمان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. If apply undeserved, can make business into trouble, can turn the company bankrupt condition even.
[ترجمه گوگل]اگر درخواست نامناسب باشد، می تواند تجارت را به دردسر بیاندازد، حتی می تواند شرایط شرکت را ورشکست کند [ترجمه ترگمان]اگر این undeserved به کار برده شود، می تواند به دردسر تبدیل شود، می تواند وضعیت ورشکستگی شرکت را حتی بدتر کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Pure joy by desire -- unsought, undeserved, God - given.
[ترجمه گوگل]شادی ناب از روی آرزو -- ناخواسته، ناشایست، خدا داده شده [ترجمه ترگمان]لذت خالص، نا امید نشده و خدا رو شکر [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Be like by blood transfusion undeserved cause haemolysis sex to react, see little make water, anuresis and exhaustion of acute kidney function.
[ترجمه گوگل]مانند انتقال خون ناشایست باعث همولیز جنس به واکنش نشان می دهد، کمی آب، بی اشتهایی و خستگی عملکرد کلیه حاد [ترجمه ترگمان]تعصب انتقال خون باعث می شود که سکس haemolysis واکنش نشان دهد و کمی آب، مرطوب کننده و خستگی از عملکرد حاد کبد ببیند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Much of the responsibility for the disaster was shifted onto John, and this was quite undeserved.
[ترجمه گوگل]بسیاری از مسئولیت فاجعه به جان منتقل شد، و این کاملاً سزاوار نبود [ترجمه ترگمان]قسمت اعظم مسئولیت فاجعه بر عهده جان گذاشته شد و این یک اشتباه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
بدون استحقاق (صفت)
undeserved
انگلیسی به انگلیسی
• not merited, not deserved if you get something that is undeserved, you have not earned it and should not really have it.
پیشنهاد کاربران
ناروا
محروم
غیر عادلانه غیر منصفانه ناحق
محرومان و فقرا A way to bridge the underserved medical gap, is national insurance. یک راه برای پر کردن خلا درمان محرومان , بیمه ملی است.