underwrite

/ˈəndərˌraɪt//ˌʌndəˈraɪt/

معنی: تعهد کردن، امضاء کردن، در زیر سندی نوشتن
معانی دیگر: هزینه ی چیزی را تامین کردن، (قدیمی) زیر چیزی نوشتن، زیر نویس کردن، زیر نویسی کردن، (سهام و اوراق بهادار) پذیره نویسی کردن، (خرید سهام و غیره را در آینده) تعهد کردن، متقبل شدن، بیمه کردن، تضمین کردن، ضامن شدن، امضاکردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: underwrites, underwriting, underwritten, underwrote
(1) تعریف: to assume financial responsibility or assure financial support for.
مترادف: back, sponsor, subsidize
مشابه: bankroll, capitalize, endorse, endow, finance, fund, patronize, stake, support

(2) تعریف: to insure, as by an insurance policy.
مترادف: cover, guarantee, guaranty, indemnify, insure, warrant
مشابه: insulate, protect

(3) تعریف: to assume liability up to (a specified amount).

(4) تعریف: to assume liability for specified losses by signing (an insurance policy).
مشابه: approve, docket, endorse, formalize, ratify, sign, subscribe, undersign, validate, warrant

(5) تعریف: to write under or at the end of; undersign.
مترادف: endorse, sign, undersign
مشابه: certify, initial, ratify, subscribe, witness

(6) تعریف: to endorse or concur with, by or as if by signing at the end of.
مترادف: approve, back, endorse, subscribe
مشابه: affirm, confirm, ratify, sign, substantiate, support, validate

(7) تعریف: to guarantee the sale of (a security) at an agreed price.
مشابه: certify, guarantee, warrant
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• : تعریف: to engage in underwriting, esp. of insurance.
مترادف: insure
مشابه: contract

جمله های نمونه

1. the government will underwrite the costs
دولت هزینه را تقبل خواهد کرد

2. No bank would be willing to underwrite such a loss.
[ترجمه گوگل]هیچ بانکی حاضر به پذیرش چنین ضرری نخواهد بود
[ترجمه ترگمان]هیچ بانکی حاضر نیست برای underwrite چنین چیزی را از دست بدهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The record company may underwrite the costs of a band's first tour.
[ترجمه گوگل]شرکت ضبط ممکن است هزینه های اولین تور یک گروه را بپذیرد
[ترجمه ترگمان]شرکت سابقه ممکن است هزینه تور اول یک گروه را تقبل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The government has agreed to underwrite the project with a grant of £5 million.
[ترجمه گوگل]دولت موافقت کرده است که این پروژه را با کمک مالی 5 میلیون پوندی تامین کند
[ترجمه ترگمان]دولت موافقت کرده است که این پروژه را با کمک ۵ میلیون پوند انجام دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They have undertaken to underwrite a large proportion of the supermarket's deficits.
[ترجمه گوگل]آنها متعهد شده اند که بخش بزرگی از کسری سوپرمارکت ها را پذیره نویسی کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها متعهد شده اند سهم بزرگی از کسری بودجه سوپر مارکت را تقبل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A group of ten international banks is to underwrite and sell the bonds.
[ترجمه گوگل]گروهی متشکل از ده بانک بین المللی قرار است این اوراق را پذیره نویسی کرده و بفروشند
[ترجمه ترگمان]گروهی از ده بانک بین المللی متعهد به فروش و فروش اوراق قرضه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The discount houses have a traditional undertaking to underwrite the whole of the Treasury bill tender.
[ترجمه گوگل]خانه های تخفیف دار تعهدی سنتی برای پذیره نویسی کل مناقصه اسناد خزانه دارند
[ترجمه ترگمان]خانه های تخفیف یک تعهد سنتی برای تعهد کل لایحه خزانه دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. They were willing to underwrite, inpart, the construction of a ship with rotors as an auxiliary power source.
[ترجمه گوگل]آنها مایل بودند تا بخشی از ساخت یک کشتی با روتورها به عنوان منبع انرژی کمکی را تضمین کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها مایل به ساخت یک کشتی با rotors به عنوان یک منبع قدرت کمکی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Two axioms underwrite Sereny's tireless sleuthing.
[ترجمه گوگل]دو اصل بدیهیات کارآگاهی خستگی ناپذیر سرنی را تضمین می کند
[ترجمه ترگمان]دو مورد از Sereny underwrite
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It also demanded that the Government immediately underwrite the total costs facing islanders and the local authority.
[ترجمه گوگل]همچنین خواستار آن شد که دولت فوراً کل هزینه‌های پیش روی جزیره‌نشینان و مقامات محلی را بپذیرد
[ترجمه ترگمان]همچنین تقاضا کرد که دولت بلافاصله هزینه کلی جزیره نشینان و مقامات محلی را تقبل کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Grant foreign banks the right to underwrite bond on the same terms as local banks.
[ترجمه گوگل]به بانک های خارجی حق اعطای تعهد به اوراق قرضه با همان شرایط بانک های داخلی بدهید
[ترجمه ترگمان]اعطای حق اوراق قرضه به بانک های خارجی به همان شرایط بانک های محلی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. An insurance company or its branch may also underwrite freight insurance by way of underwriting insurance at another locality .
[ترجمه گوگل]شرکت بیمه یا شعبه آن نیز می تواند بیمه حمل و نقل را از طریق بیمه نامه در محل دیگری پذیره نویسی کند
[ترجمه ترگمان]یک شرکت بیمه و یا شعبه آن نیز ممکن است با بیمه قرارداد بیمه در محل دیگری، در اختیار بیمه باری قرار گیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Stock underwrite is paid highly in America, parts of the reasons are the high marketing cost.
[ترجمه گوگل]پرداخت سهام در آمریکا بسیار بالاست، بخشی از دلایل آن بالا بودن هزینه بازاریابی است
[ترجمه ترگمان]تعهد سهام به شدت در آمریکا پرداخت می شود، که بخش هایی از این دلایل هزینه بازاریابی بالا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Article 24 To underwrite securities, a securities company shall examine the truthfulness, accuracy and completeness of the public offer documents.
[ترجمه گوگل]ماده 24 - شرکت اوراق بهادار برای پذیره نویسی اوراق بهادار باید صحت، صحت و کامل بودن اسناد عرضه عمومی را بررسی کند
[ترجمه ترگمان]ماده ۲۴ برای تعهد به اوراق بهادار، یک شرکت اوراق بهادار باید صحت، صحت و کامل بودن اسناد ارائه خدمات عمومی را بررسی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. National banks can package their own mortgages and underwrite them as securities.
[ترجمه گوگل]بانک های ملی می توانند وام مسکن خود را بسته بندی کرده و به عنوان اوراق بهادار پذیره نویسی کنند
[ترجمه ترگمان]بانک های ملی می توانند وام های خود را بسته و آن ها را به عنوان وثیقه امضا کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تعهد کردن (فعل)
undertake, guarantee, underwrite

امضاء کردن (فعل)
sign, underwrite, undersign

در زیر سندی نوشتن (فعل)
underwrite

تخصصی

[حقوق] متقبل هزینه شدن، تضمین خسارت کردن، بیمه کردن، تضمین خرید اوراق بهادار
[نساجی] تعهد-پذیره نویسی

انگلیسی به انگلیسی

• give one's signature and thus receive liability; financially sponsor, support through donations; guarantee the sale of shares (finance); provide insurance; write underneath or at the end of (a document)
if you underwrite an activity or underwrite the cost of it, you agree to provide any money that is needed to cover losses or to buy special equipment; a technical term.

پیشنهاد کاربران

موجب چیزی شدن، زمینه ساز چیزی شدن
در متون تخصصی مالی ( پذیره نویسی کردن )
حمایت مالی
اسپانسر کردن؛ پشتیبانی مالی را تقبل کردن
تخصیص دادن
متضمن چیزی یا کسی بودن

بپرس