underwater

/ˈəndəˌrwɒtər//ˈʌndəwɔːtə/

معنی: چیر ابی، زیر اب، زیر ابزی
معانی دیگر: (وابسته به یا انجام شده در زیر دریا) زیردریایی، زیرآبی

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: located, occurring, done, or intended for use below the surface of a body of water.
قید ( adverb )
• : تعریف: below the water's surface.

جمله های نمونه

1. underwater caverns
غارهای زیر آب

2. This machine has been specially adapted for use underwater.
[ترجمه گوگل]این دستگاه به طور ویژه برای استفاده در زیر آب سازگار شده است
[ترجمه ترگمان]این دستگاه به طور ویژه برای استفاده در زیر آب سازگار شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The ship was underwater when they reached her.
[ترجمه گوگل]وقتی به او رسیدند کشتی زیر آب بود
[ترجمه ترگمان]وقتی به او رسیدند کشتی زیر آب بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The boat finally grounded on a soft, underwater bank.
[ترجمه گوگل]قایق سرانجام روی یک ساحل نرم و زیر آب زمین گیر شد
[ترجمه ترگمان]قایق بالاخره روی یک ساحل نرم زیر آب فرو رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Some stretches of beach are completely underwater at high tide.
[ترجمه گوگل]برخی از مناطق ساحلی در هنگام جزر و مد کاملاً زیر آب هستند
[ترجمه ترگمان]بعضی از مناطق ساحلی در جزر و مد بالا به طور کامل زیر آب قرار دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He dived underwater and swam away.
[ترجمه گوگل]او در زیر آب شیرجه زد و شنا کرد
[ترجمه ترگمان]آب به زیر آب فرو رفت و شنا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I found the silence underwater really eerie.
[ترجمه گوگل]سکوت زیر آب را واقعاً وهم‌آور یافتم
[ترجمه ترگمان]سکوتی را که در زیر آب بود پیدا کردم که در آن زیر و رو شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Being trapped underwater is my worst nightmare.
[ترجمه گوگل]گیر افتادن در زیر آب بدترین کابوس من است
[ترجمه ترگمان]گرفتار شدن زیر آب بدترین کابوس من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Local fishermen's nets kept snagging on underwater objects.
[ترجمه گوگل]تورهای ماهیگیران محلی مدام بر روی اشیاء زیر آب می کوبیدند
[ترجمه ترگمان]تورهای ماهیگیری محلی snagging را بر روی اشیا زیر آب نگهداری می کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I managed to swim 2 widths underwater.
[ترجمه گوگل]من موفق شدم 2 عرض زیر آب شنا کنم
[ترجمه ترگمان]من توانستم در زیر آب شنا کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There are treacherous underwater currents along this stretch of coast.
[ترجمه گوگل]در امتداد این امتداد ساحل، جریان های زیرآبی خائنانه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]در امتداد این امتداد ساحل، آب treacherous در زیر آب وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Each guide also includes full colour underwater photographs illustrating the marine life you could expect to see.
[ترجمه گوگل]هر راهنما همچنین شامل عکس های تمام رنگی زیر آب است که زندگی دریایی را که می توانید انتظار دیدن آن را داشته باشید را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]هر راهنمای همچنین شامل عکس های کامل زیر آب است که زندگی دریایی را نشان می دهد که می توانید انتظار آن را داشته باشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. There is an underwater telephone cable linking the two islands.
[ترجمه گوگل]یک کابل تلفن زیر آب وجود دارد که این دو جزیره را به هم وصل می کند
[ترجمه ترگمان]یک کابل تلفن در زیر آب وجود دارد که این دو جزیره را به هم متصل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Then the eyes, which have poor visibility underwater, can take over.
[ترجمه گوگل]سپس چشم هایی که در زیر آب دید ضعیفی دارند، می توانند کنترل شوند
[ترجمه ترگمان]سپس چشم ها، که دید ضعیفی در زیر آب دارند، می توانند آن را تحمل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چیر ابی (اسم)
underwater

زیر اب (صفت)
drain, underwater

زیر ابزی (صفت)
underwater

تخصصی

[عمران و معماری] زیر آبی - در جای نمناک

انگلیسی به انگلیسی

• beneath the water
underwater means below the surface of the sea, a river, or a lake.
in distress, in an extremely difficult situation

پیشنهاد کاربران

فریاد زیراب
فریاد زیرآب
غرق شدن در شرایط سخت
تحت فشار شدید بودن
تحت شعاع بودن
آبیاری بیش از حد نیاز ( به خصوص برای گل و گیاهان آپارتمانی )
کمتر قیمت خوردن
دنیای زیر آب
زیر آب
It is inside the ocean or a lake
شرایط بسیار دشوار

بپرس