undertone

/ˈəndərˌtoʊn//ˈʌndətəʊn/

معنی: ته رنگ، رنگ کمرنگ، تهصدا، موجود در زمینه
معانی دیگر: فرو نواخت (در برابر: فراز نواخت overtone)، (مجازی) سایه، هاله، فحوا، لحن، زیر چم، معنی زیرین یا ثانوی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: a low or subdued sound, esp. of the voice.

(2) تعریف: an underlying quality, mood, or the like.

- an undertone of fear
[ترجمه گوگل] زیر لحن ترس
[ترجمه ترگمان] صدایی از ترس
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a subdued or underlying color.

- pink with an undertone of brown
[ترجمه گوگل] صورتی با ته رنگ قهوه ای
[ترجمه ترگمان] صورتی رنگ به رنگ قهوه ای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. "What d'you think?" she asked in an undertone.
[ترجمه گوگل]"تو چی فکر می کنی؟" او با لحن زیرین پرسید
[ترجمه ترگمان]تو چی فکر می کنی؟ او زیر لب پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. There was an undertone of sadness in her letter.
[ترجمه گوگل]در نامه او ته دل غم وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در نامه اش صدای غمگینی به گوش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Freddie muttered something to me in an undertone.
[ترجمه گوگل]فردی با لحن زیرین چیزی برایم زمزمه کرد
[ترجمه ترگمان]فردی زیر لب چیزی به من گفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. 'I must leave now,' he said in an undertone.
[ترجمه گوگل]با لحن زیرینی گفت: "الان باید بروم "
[ترجمه ترگمان]آهسته گفت: باید برم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. It was a comedy act with an undertone of cruelty.
[ترجمه گوگل]این یک بازی کمدی با ظلمتی از ظلم بود
[ترجمه ترگمان]این یک نمایش کمدی بود با صدای cruelty
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His soft words contained an undertone of warning.
[ترجمه گوگل]سخنان آرام او حاوی لحن هشدار دهنده ای بود
[ترجمه ترگمان]کلمات ملایم او حاکی از هشدار بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. There was an undertone of excitement among the passengers.
[ترجمه گوگل]شور و هیجانی در بین مسافران وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در میان مسافران شور و هیجان وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. I pointed out to Sherlock in an undertone.
[ترجمه گوگل]با لحن زیرین به شرلوک اشاره کردم
[ترجمه ترگمان]من زیر لب به شرلوک اشاره کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There was an unmistakable undertone of nationalist resentment in many of their remarks.
[ترجمه گوگل]در بسیاری از اظهارات آنها لحنی غیرقابل انکار از خشم ملی گرایانه وجود داشت
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از اظهارنظرهای آنان نوعی کینه و رنجش وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I love this scent. It has a powdery undertone.
[ترجمه گوگل]من عاشق این عطر هستم ته رنگ پودری دارد
[ترجمه ترگمان] من عاشق این بو هستم رنگ پودری خاصی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. There was an undertone of bitterness in his words.
[ترجمه گوگل]لحن تلخی در کلامش بود
[ترجمه ترگمان]لحن تلخی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. He replied, laughing but with a undertone of regret.
[ترجمه گوگل]او با خنده اما با لحن پشیمانی پاسخ داد
[ترجمه ترگمان]او با خنده ای که حاکی از افسوس بود جواب داد:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It was this profound and continual undertone that gave the clergyman his most appropriate power.
[ترجمه گوگل]همین لحن عمیق و مستمر بود که مناسب ترین قدرت را به روحانی داد
[ترجمه ترگمان]این صدای عمیق و مداوم بود که به کشیش بیش ترین قدرت را می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The noise occultation was significant, and the undertone was the easiest one to be occulted.
[ترجمه گوگل]اختفای نویز قابل توجه بود و ته رنگ ساده ترین موردی بود که مخفی می شد
[ترجمه ترگمان]روش آکالتیشن رادیویی معنی دار بود و the راحت ترین کسی بود که ازش استفاده کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She can always smell undertone of potions and hopelessness.
[ترجمه گوگل]او همیشه بوی معجون و ناامیدی را حس می کند
[ترجمه ترگمان]همیشه بوی معجون و ناامیدی رو استشمام می کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ته رنگ (اسم)
tint, tincture, undertone

رنگ کمرنگ (اسم)
undertone

تهصدا (اسم)
undertone

موجود در زمینه (اسم)
undertone

انگلیسی به انگلیسی

• subdued sound, murmur, faint background noise; underlying feeling, connotation, suggestion; subdued tone of color
if you say something in an undertone, you say it very quietly.
if something has undertones of a particular kind, it suggests ideas or attitudes of this kind without expressing them directly.

پیشنهاد کاربران

This refers to a hidden or implied meaning or suggestion that is not directly stated. It often adds depth or complexity to a conversation or text.
معنا یا پیشنهادی پنهان یا ضمنی که مستقیماً بیان نشود.
...
[مشاهده متن کامل]

اغلب به یک مکالمه یا متن، عمق یا پیچیدگی می بخشد.
مثال؛
For example, in a political debate, someone might say, “There was an undertone of racism in his remarks. ”
In a film review, a critic might note, “The movie had a dark undertone that added to its suspenseful atmosphere. ”
A person discussing a novel might say, “The author used undertones of melancholy to enhance the emotional impact of the story. ”

معنی زیرین یا ثانوی
مایه، ته مایه، رنگمایه، رنگ و بو
مشخصه پنهانی
رنگ و بو

بپرس