undertaken

پیشنهاد کاربران

چیزی یا کاری که در دست اجرا، یا در حال اجراست. رونداجرایی کاری
انجام کرفت
در حال اجرا
it was undertaken
به کار گرفته شد . انجام گرفت ، صورت گرفت .
متعهد شدن
محوله مثلا وظایف محوله
تحت تعهد
مشخص
در نظر گرفته شده
بر دوشِ، به عهده یِ
متعهد عهده دار
متضمن، متقبل
تعهد کردن
انجام یافتن
متقبل شده. به عهده گرفته شده
تحت بررسی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٦)

بپرس