understated


خوددارانه، عاری از مبالغه، کم نمایانه

جمله های نمونه

1. he understated his income
او در آمد خود را کمتر از آنچه بود نشان داد.

2. They exaggerated the enemy's losses and understated their own.
[ترجمه گوگل]آنها در مورد تلفات دشمن اغراق کرده و تلفات خود را دست کم گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها نسبت به زیان دشمن اغراق می کردند و خود را دست کم می گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They often understated their coal output.
[ترجمه گوگل]آنها اغلب تولید زغال سنگ خود را دست کم می گرفتند
[ترجمه ترگمان]آن ها اغلب خروجی ذغال سنگ خود را دست کم گرفتند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I have always liked understated clothes — simple shapes which take a lot of hard work to get right.
[ترجمه گوگل]من همیشه لباس‌های کم‌رنگ را دوست داشتم - شکل‌های ساده‌ای که برای درست کردنشان کار سختی می‌طلبد
[ترجمه ترگمان]من همیشه لباس های ساده و ساده را دوست داشته ام - اشکال ساده که کاره ای سخت زیادی را برای رسیدن به سمت راست انجام می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. She gave a beautifully understated performance as Ophelia.
[ترجمه گوگل]او در نقش افلیا اجرای زیبایی ارائه داد
[ترجمه ترگمان]او به طرز زیبایی به عنوان Ophelia عمل کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. To her eye, Ferraris were masterpieces of elegantly understated design, with fine lines and an innate animal grace.
[ترجمه گوگل]از نظر او، فراری‌ها شاهکارهایی با طراحی ظریف، با خطوط ظریف و ظرافت حیوانی ذاتی بودند
[ترجمه ترگمان]در چشم او، Ferraris شاهکار طراحی دقیق، با خطوط ظریف و زیبایی ذاتی حیوانی بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The titles are the most understated thing about these imaginative creations.
[ترجمه گوگل]عناوین کم گفته ترین چیز در مورد این خلاقیت های تخیلی هستند
[ترجمه ترگمان]این القاب the چیز در مورد این آثار تخیلی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. In a busy home a cool, understated colour scheme is a sure way of creating a feeling of space.
[ترجمه گوگل]در یک خانه شلوغ، یک طرح رنگی سرد و کم رنگ راهی مطمئن برای ایجاد احساس فضا است
[ترجمه ترگمان]در یک خانه شلوغ، طرح رنگ ساده و ساده، راه مطمئنی برای ایجاد احساس فضا است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This understated formal water feature would look sensational nestled in a secret corner of any small garden.
[ترجمه گوگل]این آب‌نمای رسمی کم‌حساب که در گوشه‌ای مخفی از هر باغ کوچکی قرار گرفته به نظر می‌رسد
[ترجمه ترگمان]این ویژگی رسمی آب، در یک گوشه مخفی از هر باغ کوچک، بسیار حساس و حساس به نظر می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Right now Teal was understated and still capable of playing things close to the vest.
[ترجمه گوگل]در حال حاضر تیل دست کم گرفته بود و هنوز هم می توانست چیزهای نزدیک به جلیقه را بازی کند
[ترجمه ترگمان]در حال حاضر Teal ساده بود و هنوز قادر به بازی چیزهای نزدیک به جلیقه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He is soft-spoken and his message is understated. The whole thing is a little ironic, but nobody seems to notice.
[ترجمه گوگل]او آرام صحبت است و پیامش کم گفته است همه چیز کمی کنایه آمیز است، اما به نظر می رسد هیچ کس متوجه آن نمی شود
[ترجمه ترگمان]او آرام است - صحبت می کند و پیامش نشان می دهد, کل قضیه یه خورده طعنه آمیزه ولی انگار کسی متوجه نمیشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is possible that the migrants understated such factors because they had actually gone on to do courses.
[ترجمه گوگل]این احتمال وجود دارد که مهاجران چنین عواملی را کم بیان کرده باشند، زیرا آنها در واقع دوره های آموزشی را گذرانده بودند
[ترجمه ترگمان]این امکان وجود دارد که مهاجران چنین عواملی را دست کم بگیرند زیرا آن ها در واقع برای انجام دوره های آموزشی رفته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. It is a stylised drama with understated dialogue that depends on recognition of key words and concepts.
[ترجمه گوگل]این یک درام سبک با دیالوگ های کم بیان است که به شناخت کلمات و مفاهیم کلیدی بستگی دارد
[ترجمه ترگمان]این یک درام ساده با گفتگوی ساده است که به به رسمیت شناختن واژگان و مفاهیم کلیدی بستگی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Enigmatic, delicate and beautifully understated, this is a book that will draw you into its very heart.
[ترجمه گوگل]معمایی، ظریف و به زیبایی کم بیان، این کتابی است که شما را به قلب خود می کشاند
[ترجمه ترگمان]enigmatic، ظریف و زیبا، این کتابی است که شما را به قلب خود جذب خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. There are times when understated architectural solutions like this are the right ones.
[ترجمه گوگل]مواقعی وجود دارد که راه‌حل‌های معماری کم‌توجهی مانند این راه‌حل‌های درستی هستند
[ترجمه ترگمان]وقت هایی هست که راه حل های معماری ساده مثل این درست هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

پیشنهاد کاربران

بی تکلف
بی تصنع
مختصر مفید
ساده ولی جذاب
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : understate
✅️ اسم ( noun ) : understatement
✅️ صفت ( adjective ) : understated
✅️ قید ( adverb ) : _
خویشتن دار
ساده، بی ریا
He's very elegant, in an understated way.
اون به طرز ساده و بی ریایی، شیک و باسلیقه هستش.
کم نظیر
رندانه، بدون ریا

بپرس