understate

/ˈəndərˌstet//ˌʌndəˈsteɪt/

معنی: دست کم گرفتن، حقیقت را اظهار نکردن
معانی دیگر: کوچکتر یا کمتر از واقعیت نشان دادن، کم نمودن، شکسته نفسی کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: understates, understating, understated
مشتقات: understated (adj.), understatement (n.)
(1) تعریف: to state or represent incompletely or too conservatively.
متضاد: exaggerate, magnify, overstate

- He understated the extent of the damage.
[ترجمه گنج جو] در مورد میزان خسارات وارد شده خوش خیال بود.
|
[ترجمه گوگل] وی میزان خسارت را کمتر اعلام کرد
[ترجمه ترگمان] او میزان آسیب را دست کم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to state or present with modesty or restraint, as to create a subtle or ironic effect.
متضاد: exaggerate

- Her gown understated her womanly figure.
[ترجمه گوگل] لباس او چهره زنانه او را کمتر نشان می داد
[ترجمه ترگمان] لباسش با اندام زنانه او کم تر شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. The government chooses deliberately to understate the increase in prices.
[ترجمه گوگل]دولت عمدا تصمیم می گیرد که افزایش قیمت ها را کم بیان کند
[ترجمه ترگمان]دولت عمدا افزایش قیمت ها را عمدا تعیین کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The press have tended to understate the extent of the problem.
[ترجمه گوگل]مطبوعات تمایل دارند میزان این مشکل را دست کم بگیرند
[ترجمه ترگمان]مطبوعات تمایل داشته اند که میزان این مشکل را دست کم بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. It would be a mistake to understate the seriousness of the problem.
[ترجمه گوگل]نادیده گرفتن جدیت مشکل اشتباه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]یک اشتباه است که جدیت مساله را اعلام کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. The figures probably understate the real unemployment rate.
[ترجمه گوگل]این ارقام احتمالاً نرخ واقعی بیکاری را کمتر نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این ارقام احتمالا نرخ بیکاری واقعی را دست کم می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These calculations understate the continuing expansion of sales through multiple retailers, as demonstrated by data from Taylor Nelson Sofres.
[ترجمه گوگل]همانطور که توسط داده های Taylor Nelson Sofres نشان داده شده است، این محاسبات افزایش مستمر فروش را از طریق خرده فروشان متعدد نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]این محاسبات، توسعه مداوم فروش را از طریق خرده فروشان متعدد، همانطور که توسط داده های تیلور نلسون Sofres نشان داده شد، نشان می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The firm's production cost will understate the true social cost and the good will be overproduced.
[ترجمه گوگل]هزینه تولید شرکت هزینه اجتماعی واقعی را کمتر از حد واقعی نشان می دهد و کالا بیش از حد تولید می شود
[ترجمه ترگمان]هزینه تولید این شرکت هزینه اجتماعی واقعی و سود خوب را به حداقل می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. To call it a bonanza is to understate the matter significantly.
[ترجمه گوگل]نامیدن آن به عنوان یک بانگ به معنای دست کم گرفتن موضوع است
[ترجمه ترگمان]برای نامیدن آن به عنوان یک bonanza، قرار دادن این موضوع به طور قابل توجهی اهمیت دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Summary 1 Official statistics understate the amount of male violence against women both in public places and in the home.
[ترجمه گوگل]خلاصه 1 آمار رسمی میزان خشونت مردانه علیه زنان را هم در اماکن عمومی و هم در خانه کمتر نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]خلاصه ۱ آمار رسمی، میزان خشونت مرد علیه زنان هر دو در مکان های عمومی و در خانه را به حداقل می رساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It is hard to understate the importance of divestment in corporate strategy.
[ترجمه گوگل]به سختی می توان اهمیت واگذاری در استراتژی شرکت را دست کم گرفت
[ترجمه ترگمان]ارزیابی اهمیت of در استراتژی شرکت بسیار دشوار است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Even these shocking statistics understate the seriousness of the situation.
[ترجمه گوگل]حتی این آمارهای تکان دهنده نیز جدی بودن وضعیت را کمتر نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]حتی این آمار تکان دهنده نشان دهنده جدیت این وضعیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. People will understate how much they value the good in order to reduce their own payments, just as in a private market.
[ترجمه گوگل]مردم برای کاهش پرداخت های خود، درست مانند یک بازار خصوصی، میزان ارزش کالا را دست کم می گیرند
[ترجمه ترگمان]افراد اظهار خواهند کرد که چقدر برای کاهش پرداخت های خود ارزش قائل هستند، درست مانند یک بازار خصوصی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. She refuses on principle to understate her income for taxation purposes.
[ترجمه گوگل]او اصولاً از کم بیان کردن درآمد خود برای اهداف مالیاتی خودداری می کند
[ترجمه ترگمان]او از اصول برای ارزیابی درآمد خود برای اهداف مالیاتی امتناع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The inflation numbers probably understate the degree of overheating.
[ترجمه گوگل]اعداد تورم احتمالاً درجه گرمای بیش از حد را کمتر نشان می دهند
[ترجمه ترگمان]ارقام تورم احتمالا درجه حرارتی شدن بیش از حد را دست کم می گیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

دست کم گرفتن (فعل)
downgrade, underrate, underestimate, minimize, understate

حقیقت را اظهار نکردن (فعل)
understate

تخصصی

[حسابداری] ارائه کمتر از واقع

انگلیسی به انگلیسی

• represent less strongly than what the facts would justify, express too weakly, state restrainedly
if you understate something, you suggest that it is less important than it really is.

پیشنهاد کاربران

1. بی اهمیت جلوه دادن. کوچک شمردن. دست کم گرفتن 2. کمتر از واقع بیان کردن یا نشان دادن 3. ( افکار. احساسات و غیره ) با احتیاط بیان کردن
مثال:
the value of adequate preparation cannot be understated
ارزش ِ آمادگی مناسب و کافی را نمی شود دست کم گرفت.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : understate
✅️ اسم ( noun ) : understatement
✅️ صفت ( adjective ) : understated
✅️ قید ( adverb ) : _
نادیده گرفتن
ناچیز شمردن
ناچیز انگاری

بپرس