1. her suspicion is understandable
سو ظن او علت دارد
2. Warning notices must be readily understandable.
[ترجمه گوگل]هشدارها باید به راحتی قابل درک باشند
[ترجمه ترگمان]اخطارهای اخطار باید به آسانی قابل درک باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. It is understandable that parents are angry, and looking for someone to blame.
[ترجمه گوگل]این قابل درک است که والدین عصبانی هستند و به دنبال کسی هستند که مقصر باشند
[ترجمه ترگمان]قابل درک است که والدین عصبانی هستند و به دنبال فرد مقصر می گردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Their refusal to cooperate is perfectly/completely understandable, considering the circumstances.
[ترجمه گوگل]امتناع آنها از همکاری با توجه به شرایط کاملاً / کاملاً قابل درک است
[ترجمه ترگمان]امتناع آن ها از هم کاری کاملا \/ به طور کامل قابل درک است، با در نظر گرفتن شرایط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The instructions must be understandable to the average user.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها باید برای کاربر عادی قابل درک باشد
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل باید برای کاربر معمولی قابل فهم باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Roger Neuberg writes in a simple and understandable way.
[ترجمه گوگل]راجر نوبرگ به شیوه ای ساده و قابل فهم می نویسد
[ترجمه ترگمان]راجر Neuberg به روشی ساده و قابل فهم می نویسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Her indignation at such rough treatment was understandable.
[ترجمه گوگل]عصبانیت او از چنین رفتار خشن قابل درک بود
[ترجمه ترگمان]خشم و خشمش نسبت به این رفتار خشن قابل درک بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. It's quite understandable that she was annoyed.
[ترجمه گوگل]کاملاً قابل درک است که او عصبانی شده است
[ترجمه ترگمان]کاملا قابل درکه که اون ناراحت بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. His unhappiness was understandable.
10. Taxes are unpopular — it is understandable that voters are against them.
[ترجمه گوگل]مالیات ها محبوبیتی ندارند - قابل درک است که رای دهندگان با آنها مخالف هستند
[ترجمه ترگمان]مالیات ها غیر محبوب هستند - این قابل درک است که رای دهندگان مخالف آن ها هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. The instructions were not readily/easily understandable.
[ترجمه گوگل]دستورالعمل ها به راحتی/به راحتی قابل درک نبودند
[ترجمه ترگمان]دستورالعمل ها به راحتی یا قابل فهم نبودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The general response was one of understandable bafflement.
[ترجمه گوگل]پاسخ کلی یکی از گیجی های قابل درک بود
[ترجمه ترگمان]پاسخ عمومی یکی از bafflement قابل فهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. They need a sympathetic response, that is understandable and starts at the beginning.
[ترجمه گوگل]آنها به یک پاسخ دلسوزانه نیاز دارند که قابل درک باشد و از ابتدا شروع شود
[ترجمه ترگمان]آن ها به یک پاسخ همدرد نیاز دارند، که قابل درک است و از ابتدا شروع می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. This is perhaps understandable, but it is stretching credulity to expect us to bless it as the highest human freedom.
[ترجمه گوگل]این شاید قابل درک باشد، اما این که از ما انتظار داشته باشیم آن را به عنوان بالاترین آزادی بشری برکت دهیم، باورپذیری است
[ترجمه ترگمان]شاید این قابل درک باشد، اما باور کردن ما این است که ما را به عنوان بالاترین میزان آزادی انسان حفظ کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. In unfair dismissal cases, it is understandable that industrial tribunals tend to shrink away from complex arithmetic.
[ترجمه گوگل]در موارد اخراج ناعادلانه، قابل درک است که دادگاه های صنعتی تمایل دارند از محاسبات پیچیده دور شوند
[ترجمه ترگمان]در موارد اخراج ناعادلانه، قابل درک است که دادگاه های صنعتی تمایل دارند از حساب پیچیده دور شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید