understandability

جمله های نمونه

1. Pseudocode strikes aprecarious balance between the understandability and informality of English and the precision of code.
[ترجمه گوگل]کد شبه تعادل نامطمئنی بین قابل فهم بودن و غیر رسمی بودن زبان انگلیسی و دقت کد برقرار می کند
[ترجمه ترگمان]Pseudocode تعادلی میان ابتذال و غیررسمی بودن زبان انگلیسی و دقت کد را به خود جلب می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The four principal QC are relevance, reliability, understandability and comparability.
[ترجمه گوگل]چهار QC اصلی عبارتند از ارتباط، قابلیت اطمینان، قابل درک بودن و مقایسه
[ترجمه ترگمان]این چهار کنترل کیفی مربوط به ارتباط، قابلیت اطمینان، قابلیت قیاس و قابلیت قیاس هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Understandability: User's effort for recognizing the logical concept and its applicability.
[ترجمه گوگل]قابل درک بودن: تلاش کاربر برای شناخت مفهوم منطقی و کاربردی بودن آن
[ترجمه ترگمان]understandability: تلاش کاربر برای شناخت مفهوم منطقی و کاربردپذیری آن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Fair value has its incomparable superiority over history cost in view of relevance, faithful representation, comparability, timeliness and understandability.
[ترجمه گوگل]ارزش منصفانه از نظر ارتباط، نمایش وفادار، قابل مقایسه، به موقع بودن و قابل درک بودن، برتری غیرقابل مقایسه خود را نسبت به هزینه سابقه دارد
[ترجمه ترگمان]ارزش منصفانه برتری بی نظیر خود را نسبت به هزینه تاریخچه در نظر مربوط بودن، نمایش وفاداری، مقایسه، به موقع بودن و understandability دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Designed safety production administration system to the best of one's abilities conciseness understandability and practicality.
[ترجمه گوگل]طراحی سیستم مدیریت تولید ایمنی به بهترین نحو، مختصر، قابل درک و کاربردی بودن
[ترجمه ترگمان]سیستم مدیریت ایمنی طراحی شده برای کارآیی یک فرد در کارآیی و عملی بودن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. CrashMetrics ticks all the important boxes: a) accuracy, b) correct level of mathematics, c) understandability, d) robustness, e) flexibility, f) ease of use.
[ترجمه گوگل]CrashMetrics تمام کادرهای مهم را مشخص می کند: الف) دقت، ب) سطح صحیح ریاضیات، ج) قابل فهم بودن، د) استحکام، ه) انعطاف پذیری، و) سهولت استفاده
[ترجمه ترگمان]CrashMetrics همه این جعبه های مهم را تیک می زند: الف)دقت، b)سطح صحیح ریاضیات، c)قدرت (c)سهولت استفاده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Python is not any slower than many other dynamic languages, but van Rossum wanted readability and understandability to be a primary attribute of a Python program.
[ترجمه گوگل]پایتون از بسیاری از زبان‌های پویا دیگر کندتر نیست، اما ون روسوم می‌خواست خوانایی و قابل فهم بودن ویژگی اصلی برنامه پایتون باشد
[ترجمه ترگمان]پایتون نسبت به بسیاری از زبان های پویا دیگر کندتر است، اما van Rossum را می توان به عنوان ویژگی اولیه یک برنامه پیتون مورد استفاده قرار داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The method is fit to the teaching on the nonfigurative subject such as the zoophysiology because it is visualize and lifelikeness and understandability .
[ترجمه گوگل]این روش برای آموزش در مورد موضوع غیرتصویری مانند فیزیولوژی جانوران مناسب است زیرا تجسم و واقعی و قابل درک است
[ترجمه ترگمان]این روش متناسب با آموزه های nonfigurative مانند the است زیرا تجسم و تجسم سازی و understandability است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This neural network has the characteristics of definite configuration, good understandability, simple computation and fast convergence.
[ترجمه گوگل]این شبکه عصبی دارای ویژگی های پیکربندی مشخص، درک خوب، محاسبات ساده و همگرایی سریع است
[ترجمه ترگمان]این شبکه عصبی دارای خصوصیات پیکربندی قطعی، understandability خوب، محاسبه ساده و هم گرایی سریع است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

تخصصی

[حسابداری] قابل فهم بودن

انگلیسی به انگلیسی

• quality of being comprehendible; condition of being understandable

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : understand
✅️ اسم ( noun ) : understanding / understandability
✅️ صفت ( adjective ) : understanding / understandable
✅️ قید ( adverb ) : understandingly / understandably

بپرس