فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: understands, understanding, understood
حالات: understands, understanding, understood
• (1) تعریف: to perceive the meaning, nature, or significance of.
• مترادف: comprehend, grasp, perceive, see
• متضاد: misunderstand
• مشابه: apprehend, catch, fathom, follow, get, know, read, realize, recognize, savvy, seize
• مترادف: comprehend, grasp, perceive, see
• متضاد: misunderstand
• مشابه: apprehend, catch, fathom, follow, get, know, read, realize, recognize, savvy, seize
- The child understands only simple words.
[ترجمه سیدقاسم میری] کودک ، تنها کلمات ساده را درک میکند|
[ترجمه گوگل] کودک فقط کلمات ساده را می فهمد[ترجمه ترگمان] کودک فقط کلمات ساده را می فهمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I understand that concept, but it's difficult to explain it.
[ترجمه Saleh] من این مفهوم را درک میکنم, اما توضیح آن دشوار است|
[ترجمه سحر] من مفهوم این جمله رامیفهمم ولی توضیحش سخت است|
[ترجمه بع تو چع؟] من مفهوم را می فهمم ولی به تو چه؟|
[ترجمه گوگل] من این مفهوم را درک می کنم، اما توضیح آن دشوار است[ترجمه ترگمان] من این مفهوم را درک می کنم، اما توضیحش مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to know well the ways, nature, and workings of.
• مشابه: comprehend, fathom, have down pat, know
• مشابه: comprehend, fathom, have down pat, know
- We need someone who understands computers to help us with this.
[ترجمه teimoor] به کسی نیاز داریم که در کامپیوتر سر رشته داشته باشد تا ما را در این زمینه یاری کند.|
[ترجمه roz] ما به کسی نیاز داریم که از کامپیوتر ها سردربیاورد و به ما کمک کند|
[ترجمه سحر] مابه کسی احتیاج داریم که خوب بتواند زبان کامپیتررابفهمد|
[ترجمه گوگل] ما به کسی نیاز داریم که با رایانه آشنا باشد تا در این زمینه به ما کمک کند[ترجمه ترگمان] ما به کسی نیاز داریم که کامپیوترها را درک کند و به ما کمک کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He was a brilliant and complicated young man, and his parents did not understand him.
[ترجمه Saleh] او یک مرد جوان درخشان و پیچیده بود و پدر و مادرش او را درک نکردند|
[ترجمه مارال] او جوانِ بااستعداد و پیچیده ای بود و پدر و مادرش از کارهایِ او سر درنمی آوردند.|
[ترجمه Miry] او جوانی زیرک و مرموزی بودو والدینش از کار او سر در نمی آوردند|
[ترجمه سحر] او یک مرد جوان وبااستعداد ی بود ولی پدر مادرش درکش نکردند|
[ترجمه گوگل] او جوانی باهوش و پیچیده بود و پدر و مادرش او را درک نمی کردند[ترجمه ترگمان] او مرد جوان و پیچیده ای بود و پدر و مادرش او را درک نمی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to assume agreement; take as settled.
• مشابه: accept, assume, presume, suppose
• مشابه: accept, assume, presume, suppose
- The terms of the contract are understood by both parties.
[ترجمه Saleh] شرایط قرارداد توسط هر دو طرف درک می شود|
[ترجمه گوگل] شرایط قرارداد توسط هر دو طرف قابل درک است[ترجمه ترگمان] شرایط قرارداد توسط هر دو طرف درک می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to interpret in a particular way.
• مترادف: construe, interpret, regard
• مشابه: accept, appraise, assess, evaluate, read, see, take
• مترادف: construe, interpret, regard
• مشابه: accept, appraise, assess, evaluate, read, see, take
- She understood the insult as a compliment.
[ترجمه گوگل] او توهین را به عنوان یک تعریف فهمید
[ترجمه ترگمان] او این توهین را به عنوان یک تعریف درک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او این توهین را به عنوان یک تعریف درک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to hear through another source; gather.
• مترادف: gather, hear
• مشابه: infer, learn
• مترادف: gather, hear
• مشابه: infer, learn
- I understand that you're planning to run for city council.
[ترجمه گوگل] من می دانم که شما قصد دارید برای شورای شهر نامزد شوید
[ترجمه ترگمان] من درک می کنم که شما قصد دارید شورای شهر را اداره کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من درک می کنم که شما قصد دارید شورای شهر را اداره کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- There must be an error: we understood that drinks were half price today.
[ترجمه گوگل] باید خطایی وجود داشته باشد: ما فهمیدیم که نوشیدنی ها امروز نصف قیمت بودند
[ترجمه ترگمان] باید یک اشتباه وجود داشته باشد: ما فهمیدیم که امروزه نیمی از قیمت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] باید یک اشتباه وجود داشته باشد: ما فهمیدیم که امروزه نیمی از قیمت وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: to accept as fact.
• مترادف: accept
• مشابه: know
• مترادف: accept
• مشابه: know
- It is understood that cheating on tests is not allowed.
[ترجمه MJ] این فهمانده شده است ( همه متوجه هستند ) که تقلب کردن در آزمون ( تست ) مجاز نیست .|
[ترجمه گوگل] قابل درک است که تقلب در آزمون مجاز نیست[ترجمه ترگمان] درک شده است که تقلب در تست ها مجاز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (7) تعریف: to grasp the reason or logic behind (something) and have some sympathy concerning.
• مترادف: sympathize with
• مشابه: appreciate, feel, know, recognize, see, sympathize
• مترادف: sympathize with
• مشابه: appreciate, feel, know, recognize, see, sympathize
- I understand your dislike for your job, but isn't it better to stay until you find a new one?
[ترجمه Unknown] من میفهمم به شغلت علاقه نداری، ولی بهتر نیست بمونی تا یه نفر جدید پیدا کنی؟|
[ترجمه گوگل] من دوست نداشتن شما از شغلتان را درک می کنم، اما آیا بهتر نیست تا زمانی که شغل جدیدی پیدا نکنید، بمانید؟[ترجمه ترگمان] من از شغل تو نفرت دارم، اما بهتر نیست اینجا بمونی تا یه نفر جدید پیدا کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I cannot understand his dropping out of medical school.
[ترجمه گوگل] من نمی توانم ترک تحصیل او را درک کنم
[ترجمه ترگمان] من نمی تونم درک کنم که اون از مدرسه پزشکی اومده بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من نمی تونم درک کنم که اون از مدرسه پزشکی اومده بیرون
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She understands his wanting to make more money, but she wishes he didn't have to travel.
[ترجمه گوگل] او میداند که او میخواهد پول بیشتری به دست آورد، اما آرزو میکند که ای کاش مجبور نبود به سفر برود
[ترجمه ترگمان] او می فهمد که او می خواهد پول بیشتری به دست بیاورد، اما دلش می خواهد سفر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او می فهمد که او می خواهد پول بیشتری به دست بیاورد، اما دلش می خواهد سفر کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I understand that you're upset, but you should consider how others feel too.
[ترجمه گوگل] درک می کنم که شما ناراحت هستید، اما باید احساس دیگران را نیز در نظر بگیرید
[ترجمه ترگمان] می فهمم که تو ناراحتی، اما باید به این فکر کنی که دیگران هم چه احساسی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] می فهمم که تو ناراحتی، اما باید به این فکر کنی که دیگران هم چه احساسی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to perceive and grasp the intended meaning.
• مترادف: apprehend, know, see
• متضاد: misunderstand
• مشابه: savvy
• مترادف: apprehend, know, see
• متضاد: misunderstand
• مشابه: savvy
- I understand completely, and I agree with what you're saying.
[ترجمه گوگل] کاملا میفهمم و با حرف شما موافقم
[ترجمه ترگمان] من کاملا درک می کنم، و با چیزهایی که شما می گویید موافقم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] من کاملا درک می کنم، و با چیزهایی که شما می گویید موافقم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to be sympathetic or tolerant.
• مشابه: sympathize
• مشابه: sympathize
- If you can't pay right away, I will understand.
[ترجمه گوگل] اگر نمی توانید بلافاصله پرداخت کنید، متوجه می شوم
[ترجمه ترگمان] اگه نتونی درست پول بدی، من درک می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اگه نتونی درست پول بدی، من درک می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید