undermining

تخصصی

[زمین شناسی] زیر شویی، آبرفتگی از کف- آبشستگی

انگلیسی به انگلیسی

• digging under; slowly or gradually causing weakness or damage

پیشنهاد کاربران

تضعیف کننده
آب شستگی . . .
از زیر خالی شدن . . .
Possible undermining of downstream toe
خوار و خفیف کردن و تضعیف کسی
تضعیف چیزی ( به مرور زمان )
Paternalistic behavior undermining children's autonomy
رفتار پدر مآبانه ، استقلال و خود مختاری کودکان را تضعیف میکند
تضعیف موذیان قدرت حاکمه
کاهش تدریجی اثربحشی
فرسودن پایه های قدرت
زیرآب زنی
زمانی که برای کاهش تنشن خط بخیه، پوست را از قسمت های زیرین خود جدا و دایسکت می کنیم.
دست کم گرفتن

کارشکنی
تضعیف
نابودسازی، ویران سازی
تحت الشعاع قرار دادن، کم رنگ کردن، کم اهمیت جلوه دادن
تضعیف، تخریب
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس