1. the principles that underlie our foreign policy
اصولی که شالوده ی سیاست خارجی ما را تشکیل می دهد
2. Psychological problems very often underlie apparently physical disorders.
[ترجمه گوگل]مشکلات روانی اغلب زمینه ساز اختلالات ظاهری جسمانی است
[ترجمه ترگمان]مشکلات روانی اغلب زمینه ساز اختلالات فیزیکی هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. These ideas underlie much of his work.
[ترجمه گوگل]این ایده ها زیربنای بسیاری از کارهای او است
[ترجمه ترگمان]این ایده ها زمینه بسیاری از آثار او را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The principles which underlie our foreign policy are sound.
[ترجمه گوگل]اصولی که زیربنای سیاست خارجی ما است، صحیح است
[ترجمه ترگمان]اصولی که زمینه سیاست خارجی ما را تشکیل می دهند، صدا هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Bitter historical enmities underlie the present violence.
[ترجمه گوگل]دشمنی های تاریخی تلخ زیربنای خشونت کنونی است
[ترجمه ترگمان]دشمنی های تاریخی تلخ زمینه خشونت کنونی را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Ageist assumptions underlie policies in the social security field and not surprisingly therefore, these policies reinforce age discrimination.
[ترجمه گوگل]مفروضات سالمندی زیربنای سیاستهای حوزه امنیت اجتماعی است و بنابراین جای تعجب نیست که این سیاستها تبعیض سنی را تقویت میکنند
[ترجمه ترگمان]فرضیات ageist زمینه ساز سیاست هایی در زمینه امنیت اجتماعی هستند و در نتیجه، این سیاست ها تبعیض سنی را تقویت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Underlying principles Four principles therefore underlie randomised prevention trials.
[ترجمه گوگل]اصول اساسی بنابراین چهار اصل اساس کارآزمایی های پیشگیری تصادفی شده است
[ترجمه ترگمان]بنابراین اصول اساسی چهار اصل تعیین کننده آزمایش ها پیش گیری randomised هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Social problems and poverty underlie much of the crime in today's big cities.
[ترجمه گوگل]مشکلات اجتماعی و فقر زمینه ساز بسیاری از جنایات در شهرهای بزرگ امروزی است
[ترجمه ترگمان]مشکلات اجتماعی و فقر، بسیاری از جرائم در شهرهای بزرگ امروزی را تشکیل می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Such weak interactions underlie the processes that fuel the Sun and other stars.
[ترجمه گوگل]چنین فعل و انفعالات ضعیفی زمینه ساز فرآیندهایی است که خورشید و سایر ستارگان را تامین می کند
[ترجمه ترگمان]چنین تعاملات ضعیفی بر فرایندهایی تاثیر می گذارند که خورشید و دیگر ستارگان را تغذیه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Some of the cellular mechanisms for adaptation which underlie this latter process are now known.
[ترجمه گوگل]برخی از مکانیسمهای سلولی برای انطباق که زیربنای این فرآیند دوم هستند، اکنون شناخته شدهاند
[ترجمه ترگمان]برخی از مکانیسم های سلولی برای سازگاری که زمینه ساز این فرآیند دوم هستند، اکنون شناخته شده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This research aims to investigate the factors that underlie the current restructuring of that sector.
[ترجمه گوگل]هدف این تحقیق بررسی عواملی است که زیربنای تجدید ساختار فعلی آن بخش است
[ترجمه ترگمان]هدف این تحقیق بررسی عوامل تاثیرگذار بر بازسازی فعلی این بخش می باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. This action may well underlie the use of these remedies to treat generalized allergic reactions and bee stings respectively.
[ترجمه گوگل]این عمل ممکن است زمینه ساز استفاده از این داروها برای درمان واکنش های آلرژیک عمومی و نیش زنبور باشد
[ترجمه ترگمان]این اقدام ممکن است زمینه ساز استفاده از این درمان ها برای درمان واکنش های آلرژیک تعمیم یافته و نیش زنبور باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Two major theoretical issues underlie the reality of health care provision for older people.
[ترجمه گوگل]دو موضوع نظری عمده زیربنای واقعیت ارائه مراقبت های بهداشتی برای افراد مسن است
[ترجمه ترگمان]دو مساله نظری عمده بر واقعیت ارائه مراقبت های بهداشتی برای افراد مسن می باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Although many factors will underlie such disparity, I suspect there are two, so far unmentioned, which are relevant.
[ترجمه گوگل]اگرچه بسیاری از عوامل زیربنای چنین نابرابری هستند، من گمان میکنم دو مورد وجود داشته باشد که تاکنون ذکر نشده است که مرتبط هستند
[ترجمه ترگمان]اگرچه بسیاری از عوامل تعیین کننده این نابرابری هستند، من حدس می زنم که دو، تا کنون unmentioned وجود دارد که مرتبط هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید