underlain

پیشنهاد کاربران

در زیر یا تحت چیزی قرار داشتن. پوشیده شدن با چیزی.
to lie or be placed under or beneath ( Collins )
A coast underlain by soft clay.
ساحل پوشیده شده با رس نرم.
underlain = pp of underlie
underlie = مسیب بودن، مبنا بودن، زمینه کاری یا چیزی بودن
زمینه چیزی بودن

بپرس