صفت ( adjective )
• (1) تعریف: located, living, taking place, or operating beneath the earth's surface.
- The prisoners escaped through an underground tunnel.
[ترجمه گوگل] زندانیان از طریق یک تونل زیرزمینی فرار کردند
[ترجمه ترگمان] زندانی ها از تونل زیرزمینی فرار کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] زندانی ها از تونل زیرزمینی فرار کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: beyond public awareness; concealed; clandestine.
- During the war, this building housed an underground printing press.
[ترجمه گوگل] در زمان جنگ، این ساختمان دارای یک چاپخانه زیرزمینی بود
[ترجمه ترگمان] در طول جنگ، این ساختمان یک چاپخانه زیرزمینی را در خود جای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در طول جنگ، این ساختمان یک چاپخانه زیرزمینی را در خود جای داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The system by which some slaves escaped to freedom before the Civil War came to be known as the Underground Railroad.
[ترجمه گوگل] سیستمی که توسط آن برخی از بردگان قبل از جنگ داخلی به آزادی فرار کردند، به عنوان راه آهن زیرزمینی شناخته شد
[ترجمه ترگمان] سیستمی که بعضی از بردگان پیش از جنگ داخلی از آن گریخته بودند، راه آهن زیرزمینی زیرزمینی نامیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سیستمی که بعضی از بردگان پیش از جنگ داخلی از آن گریخته بودند، راه آهن زیرزمینی زیرزمینی نامیده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: counter to the mainstream political or cultural ideas of a society, and so not visible through the established, conventional media.
- She wrote articles for an underground newspaper in which she criticized the political regime.
[ترجمه گوگل] او برای یک روزنامه زیرزمینی مقالاتی نوشت و در آن از رژیم سیاسی انتقاد کرد
[ترجمه ترگمان] او مقالاتی را برای یک روزنامه زیرزمینی نوشت که در آن از رژیم سیاسی انتقاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او مقالاتی را برای یک روزنامه زیرزمینی نوشت که در آن از رژیم سیاسی انتقاد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
قید ( adverb )
• (1) تعریف: beneath the earth's surface.
- Even children were sent to work underground in the mines in those days.
[ترجمه گوگل] آن روزها حتی بچه ها را برای کار زیرزمینی در معادن می فرستادند
[ترجمه ترگمان] حتی کودکان نیز در این روزها برای کار در زیر زمین فرستاده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حتی کودکان نیز در این روزها برای کار در زیر زمین فرستاده می شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: in secret; clandestinely.
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a place or region beneath the earth's surface.
• (2) تعریف: a space or passage beneath the earth's surface, such as a crossing under a busy street.
• (3) تعریف: a secret political or paramilitary organization, such as a resistance movement.
• (4) تعریف: (chiefly British) an underground passenger train or rail system, usu. electric, operating in a large metropolitan area; subway.