underestimate

/ˈʌndəˈrestəˌmet//ˌʌndəˈrestɪmeɪt/

معنی: تخمین کم، ناچیز پنداشتن، دست کم گرفتن
معانی دیگر: کم اهمیت (یا کم ارج و غیره) پنداشتن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: underestimates, underestimating, underestimated
• : تعریف: to appraise at too low a quantity, rate, strength, value, or the like.
مترادف: misjudge, misvalue, underrate, undervalue
متضاد: overestimate
مشابه: belittle, deprecate, depreciate, devalue, discount, disparage, disregard, minimize, misprize, talk down

- The press underestimated the boxer's endurance and wrongly predicted the outcome of the fight.
[ترجمه گوگل] مطبوعات استقامت بوکسور را دست کم گرفتند و نتیجه مبارزه را به اشتباه پیش بینی کردند
[ترجمه ترگمان] مطبوعات استقامت و تحمل مشت زن را دست کم گرفتند و به اشتباه نتیجه مبارزه را پیش بینی کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The building collapsed because the weight of the roof was underestimated.
[ترجمه امیر حسین] این ساختمان خراب شد چون وزن سقف را ناچیز پنداشته بودند
|
[ترجمه گوگل] بنا به دلیل دست کم گرفتن وزن سقف فروریخت
[ترجمه ترگمان] ساختمان فرو ریخت چون وزن سقف ناچیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Don't underestimate yourself; you are smart enough and qualified enough to do this job.
[ترجمه گوگل] خودتان را دست کم نگیرید؛ شما به اندازه کافی باهوش و واجد شرایط برای انجام این کار هستید
[ترجمه ترگمان] خودت رو دست کم نگیر، تو به اندازه کافی باهوش و صلاحیت داری که این کار رو انجام بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The government underestimated both the extent of the damage and the cost of the repairs.
[ترجمه گوگل] دولت هم میزان خسارت و هم هزینه تعمیرات را دست کم گرفت
[ترجمه ترگمان] دولت هر دو میزان خسارات و هزینه تعمیرات را دست کم گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
مشتقات: underestimation (n.)
• : تعریف: an appraisal that is too low.
مترادف: undervaluation
متضاد: overestimate

جمله های نمونه

1. don¨t ever underestimate the strength of this storm!
هرگز قدرت این توفان را دست کم نگیر!

2. he tends to underestimate his enemies and overestimate the power of his own friends
او تمایل دارد که دشمنانش را دست کم بگیرد و قدرت دوستانش را بیش از واقع برآورد کند.

3. I admit that I underestimated the power in the bulky fighter's frame.
[ترجمه گوگل]اعتراف می کنم که قدرت در قاب جنگنده حجیم را دست کم گرفتم
[ترجمه ترگمان]اعتراف می کنم که قدرت را در کادر یک جنگنده حجیم دست کم گرفتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Undoubtedly the boss underestimated his employee's ability to work hard.
[ترجمه گوگل]بدون شک رئیس توانایی کارمند خود را برای کار سخت دست کم گرفته است
[ترجمه ترگمان]بدون شک، رئیس توانایی کارمند خود را برای کار سخت دست کم گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The value of our house was underestimated by at least two thousand dollars.
[ترجمه گوگل]ارزش خانه ما حداقل دو هزار دلار دست کم گرفته شد
[ترجمه ترگمان]ارزش خانه ما دست کم به دو هزار دلار ناچیز بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Never underestimate your power to change yourself. Never overestimate your power to change others.
[ترجمه گوگل]هرگز قدرت خود را برای تغییر خود دست کم نگیرید هرگز قدرت خود را برای تغییر دیگران دست بالا نگیرید
[ترجمه ترگمان]هرگز قدرت خود را دست کم نگیرید تا خود را تغییر دهید هرگز قدرت خود را دست بالا نگیرید تا دیگران را تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. None of us should ever underestimate the degree of difficulty women face in career advancement.
[ترجمه گوگل]هیچ یک از ما هرگز نباید میزان دشواری زنان در پیشرفت شغلی را دست کم بگیریم
[ترجمه ترگمان]هیچ یک از ما نباید میزان دشواری که زنان در پیشرفت شغلی با آن ها مواجه هستند را دست کم بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Never underestimate your power to change yourself!
[ترجمه Zahra] هرگز توانایی خود را برای تغییر دادن خودتان دست کم نگیرید
|
[ترجمه گوگل]هرگز قدرت خود را برای تغییر خود دست کم نگیرید!
[ترجمه ترگمان]هرگز قدرت خود را دست کم نگیرید تا خود را تغییر دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The official figures are a gross underestimate of the true number.
[ترجمه گوگل]ارقام رسمی دست کم گرفتن از رقم واقعی است
[ترجمه ترگمان]آمار رسمی، ناچیز بودن رقم واقعی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. You shouldn't underestimate his abilities.
[ترجمه گوگل]شما نباید توانایی های او را دست کم بگیرید
[ترجمه ترگمان]تو نباید توانایی های اون رو دست کم بگیری
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The worst thing you can do is underestimate an opponent.
[ترجمه گوگل]بدترین کاری که می توانید انجام دهید این است که حریف را دست کم بگیرید
[ترجمه ترگمان]بدترین چیزی که می توانید انجام دهید، دست کم گرفتن حریف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We underestimate the destructiveness of war at our peril.
[ترجمه گوگل]ما مخرب بودن جنگ را دست کم می گیریم که در خطر است
[ترجمه ترگمان]ما the جنگ را دست کم گرفته ایم که در خطر هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. "Don't underestimate us", Norman Willis warned last year. There was, in the event, little danger of that.
[ترجمه گوگل]نورمن ویلیس سال گذشته هشدار داد: «ما را دست کم نگیرید در این صورت، خطر کمی از آن وجود داشت
[ترجمه ترگمان]Norman ویلیس سال گذشته هشدار داد که \"ما را دست کم نگیرید\" در این صورت، در آن حادثه خطر اندکی وجود داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. I underestimate the distance, and am exhausted.
[ترجمه گوگل]من فاصله را دست کم میگیرم و خسته هستم
[ترجمه ترگمان]فاصله را دست کم می گیرم و خسته ام
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You shouldn't underestimate the risks of the enterprise.
[ترجمه گوگل]شما نباید خطرات شرکت را دست کم بگیرید
[ترجمه ترگمان]ریسک شرکت را دست کم نگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Never underestimate what you can learn from a group of like-minded people.
[ترجمه گوگل]هرگز آنچه را که می توانید از گروهی از افراد همفکر یاد بگیرید، دست کم نگیرید
[ترجمه ترگمان]هرگز آنچه را که می توانید از یک گروه از افراد با ذهن فرا بگیرید، دست کم نگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Don't underestimate the importance of neat presentation.
[ترجمه گوگل]اهمیت ارائه منظم را دست کم نگیرید
[ترجمه ترگمان]اهمیت ارائه تمیز را دست کم نگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تخمین کم (اسم)
underestimate

ناچیز پنداشتن (فعل)
disesteem, underestimate

دست کم گرفتن (فعل)
downgrade, underrate, underestimate, minimize, understate

تخصصی

[ریاضیات] تخمین کم، کاست برآورد

انگلیسی به انگلیسی

• overly low estimate
underrate, undervalue, make an estimate that is too low; misjudge the worth of a person or something
if you underestimate something, you do not realize how large or great it is or will be.
if you underestimate someone, you do not realize what they are capable of doing.

پیشنهاد کاربران

۱. دست کم گرفتن ۲. ( قیمت. زمان و غیره ) کمتر از حد براورد کردن
مثال:
I admit that I underestimate the power in the bulky fighter’s frame.
من می پذیرم که {قدرت} بدنی آن حریف تنومند را دست کم گرفتم.
...
[مشاهده متن کامل]

Undoubtedly the boss underestimated his employee’s ability to work hard.
رئیس بدون شک توانایی سخت کوشی کارمندش را ناچیز شمرد.
The value of our house was underestimated by at least two thousand.
قیمت خانه ما حداقل دو هزار دلار کمتر از حد برآورد شد.
Have I underestimated the importance of sustainability?
آیا من اهمیت پایداری را دست کم گرفتم؟

دست کم گرفتن، ناچیز پنداشتن
underestimate = underrate = undervalue = belittle
underestimate ≠ overestimate
set too low a value, amount, or rate
فروبایسته، کمتر از آنچه بایسته است
در مقابل فرابایسته یا overestimate
دست کم گرفتن
پیشنهاد ها :
Overestimate
مِهسَنجیدَن = مه ( کوچک ) سنجیدن
بیشاسنجیدن = بیشا ( بیشتر از ) سنجیدن.
Underestimate
کِهسَنجیدن = که ( بزرگ ) سنجیدن
کماسنجیدن = کما ( کمتر از ) سنجیدن
کِهگیریدن/کهگرفتن ( از "کِه" به معنای "کمتر، پایین تر، کوچکتر" و گرفتن ) = کسی را دست کم گرفتن. کم تر از آن چیزی که شخص است او رو پنداشتن.
م. ث
کُشتیگیر روسی در مصاحبه ایی گفت :《نباید حریف آرژانتینی خودم رو می کهگرفتم. به نظرم این دلیل شکستم بود.
کمتر از آن چیزی که هست نشان دادن
کم اهمیت جلوه دادن
کم اهمیت
برآورد کم
Mellaart thinks this to be an underestimate : به نظر ملارت این مقدار براورد کمی است
زدن تو سر مال
دست کم گرفتن کسی یا چیزی
کم برآورد کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٤)

بپرس