underdeveloped

/ˌəndərdɪˈveləpt//ˌʌndədɪˈveləpt/

معنی: عقب افتاده، رشد کافی نیافته، کم پیشرفت
معانی دیگر: پیشرفت نکرده، توسعه نیافته

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
(1) تعریف: not fully developed; immature, stunted, or deficient.
متضاد: mature
مشابه: scrub

(2) تعریف: of film, left in a developing solution for too short a time and thus lacking adequate contrast.

جمله های نمونه

1. underdeveloped countries
کشورهای توسعه نیافته

2. It's in the underdeveloped eastern region of the country that the biggest problems exist.
[ترجمه گوگل]در منطقه توسعه نیافته شرق کشور است که بزرگترین مشکلات وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این کشور در منطقه توسعه نیافته شرقی این کشور قرار دارد که بزرگ ترین مشکلات موجود در آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The only hope for underdeveloped countries is to become, as far as possible, self-reliant.
[ترجمه گوگل]تنها امید کشورهای توسعه نیافته این است که تا حد امکان به خود متکی شوند
[ترجمه ترگمان]تنها امید کشورهای توسعه نیافته، تا جایی که امکان دارد، متکی به خود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. It's in the poorer, underdeveloped eastern region of the country that the biggest problems exist.
[ترجمه Mojarrad] در ناحیه فقیر تر و توسعه نیافته کشور است که بزرگترین مشکلات وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]این در منطقه فقیرتر و توسعه نیافته شرق کشور است که بزرگترین مشکلات وجود دارد
[ترجمه ترگمان]این منطقه در مناطق فقیرنشین شرقی کشور قرار دارد که بزرگ ترین مشکلات موجود در آن وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Underdeveloped countries should be assisted by allowing them access to modern technology.
[ترجمه گوگل]کشورهای توسعه نیافته باید با اجازه دادن به آنها برای دسترسی به فناوری مدرن کمک شوند
[ترجمه ترگمان]کشورهای Underdeveloped باید با اجازه دسترسی به فن آوری نوین به آن ها کمک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. His theory was inapplicable to many underdeveloped economies.
[ترجمه گوگل]نظریه او برای بسیاری از اقتصادهای توسعه نیافته قابل اجرا نبود
[ترجمه ترگمان]نظریه او برای بسیاری از اقتصادهای توسعه نیافته قابل استفاده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The baby weighed only 4 pounds and had underdeveloped lungs.
[ترجمه گوگل]این نوزاد تنها 4 پوند وزن داشت و ریه هایش توسعه نیافته بود
[ترجمه ترگمان]بچه ۴ پوند وزن داشت و ششه ای نابالغ داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Underdeveloped countries, as to be expected, make full use of supplier and buyer credit facilities available in the industrialised nations.
[ترجمه گوگل]همانطور که انتظار می رود کشورهای توسعه نیافته از تسهیلات اعتباری تامین کننده و خریدار در کشورهای صنعتی استفاده کامل می کنند
[ترجمه ترگمان]کشورهایی که انتظار آن را دارند، از of و تجهیزات اعتباری خریدار در کشورهای صنعتی استفاده می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. I presume you wish to help underdeveloped countries but I fear you could do them considerable harm.
[ترجمه گوگل]من تصور می کنم که شما می خواهید به کشورهای توسعه نیافته کمک کنید، اما می ترسم که بتوانید آسیب قابل توجهی به آنها وارد کنید
[ترجمه ترگمان]گمان می کنم شما مایل باشید به کشورهای توسعه نیافته کمک کنید، اما متاسفانه شما می توانید آن ها را آزار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We are a poor, underdeveloped nation.
[ترجمه گوگل]ما ملتی فقیر و توسعه نیافته هستیم
[ترجمه ترگمان]ما ملتی فقیر و توسعه نیافته هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The high rates of unemployment so characteristic of underdeveloped countries make women especially vulnerable.
[ترجمه گوگل]نرخ بالای بیکاری که مشخصه کشورهای توسعه نیافته است، زنان را به ویژه آسیب پذیر می کند
[ترجمه ترگمان]نرخ بالای بیکاری در کشورهای توسعه نیافته، زنان را به ویژه آسیب پذیر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The prints were underdeveloped.
[ترجمه گوگل]چاپ ها توسعه نیافته بودند
[ترجمه ترگمان] اثر انگشت نشون نداد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are sometimes, especially in underdeveloped countries, illiterate.
[ترجمه گوگل]آنها گاهی، به ویژه در کشورهای توسعه نیافته، بی سواد هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها گاهی به ویژه در کشورهای توسعه نیافته، بی سواد هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. This pole excludes underdeveloped countries from any participation.
[ترجمه گوگل]این قطب کشورهای توسعه نیافته را از هرگونه مشارکت مستثنی می کند
[ترجمه ترگمان]این قطب کشورهای توسعه نیافته را از هر گونه مشارکت منع می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She still needs oxygen for her underdeveloped lungs and needs several different drugs every day.
[ترجمه گوگل]او هنوز برای ریه های توسعه نیافته خود به اکسیژن نیاز دارد و هر روز به چندین داروی مختلف نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]او هنوز به اکسیژن نیاز دارد و هر روز به چندین داروی مختلف نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

عقب افتاده (صفت)
lagged, benighted, straggling, retarded, underdeveloped, straggled, distanced, late-blooming

رشد کافی نیافته (صفت)
underdeveloped

کم پیشرفت (صفت)
underdeveloped

تخصصی

[سینما] ظاهر نشده

انگلیسی به انگلیسی

• not fully developed, inadequately grown or built; not developed enough to yield a good picture (photography)
an underdeveloped region or country does not have modern industries and usually has a low standard of living.

پیشنهاد کاربران

not adequately developed
کمتر توسعه یافته
چندان رشد نیافته
کمتر از حد کافی پرورش یافته
چندان پرورش نیاقته
ناقص تشکیل شدن
ناقص
عقب افتاده - پیشرفت نکرده - در عقب ماندگی و قدیمی بودن باقی مانده
Underdeveloped country : کشور عقب مونده و پیشرفت نکرده ( مثل جهان سوم )
You look like an underdeveloper : مثل عقب مونده ها میمونی
اتفاق نیفتاده
در حال توسعه

بپرس