( چیزی را ) یاد گرفته - عبارت اصطلاحی
She already has a lot of experience under her belt 
( مهارت یا تجربه ای را ) کسب کرده - عبارت اصطلاحی
With two successful projects under his belt he felt confident  
... [مشاهده متن کامل]
( چیزی را ) به دست آورده - عبارت اصطلاحی
Once you have the basic skills under your belt you can move on 
تو چنته داشتن ( عامیانه ) - عبارت اصطلاحی
He has a few good qualifications under his belt 
( غذا یا نوشیدنی ) خورده یا نوشیده - عبارت اصطلاحی
He needed a drink under his belt before the interview 
زده تو رگ ( عامیانه برای خوردن یا نوشیدن ) - عبارت اصطلاحی
After getting some food under their belts they continued the journey 
( مهارت یا تجربه ای را ) کسب کرده - عبارت اصطلاحی
... [مشاهده متن کامل]
( چیزی را ) به دست آورده - عبارت اصطلاحی
تو چنته داشتن ( عامیانه ) - عبارت اصطلاحی
( غذا یا نوشیدنی ) خورده یا نوشیده - عبارت اصطلاحی
زده تو رگ ( عامیانه برای خوردن یا نوشیدن ) - عبارت اصطلاحی
( چیزی را ) در کارنامه خود داشتن
در چنته داشتن
در مورد آن آموزش دیده اید و موفق شده اید و اکنون بخشی از تجربه شما است