نقش قید حالت داره یجورایی
معنی: تحت اختیار. . . ( کسی ) ، زیر نظر. . . . ، با نظارت . . . . .
معنی: تحت اختیار. . . ( کسی ) ، زیر نظر. . . . ، با نظارت . . . . .
تجربه کردن، کسب کردن، به دست آوردن، در اختیار داشتن، قورت داده، مصرف شده
https://idioms. thefreedictionary. com/under their belts
تحت اختیار داشتن، تحت تسلط داشتن
under ( the/their/her. . . ) belt