under the pump

پیشنهاد کاربران

🔹 معادل فارسی
- **زیر فشار بودن**
- **در موقعیت دشوار قرار داشتن**
- **تحت فشار برای انجام کاری بودن**
- - -
🔹 تعریف ها
1. ** ( اجتماعی – اصلی ) :**
به معنای قرار گرفتن در شرایط سخت یا تحت فشار برای موفقیت یا انجام کاری.
...
[مشاهده متن کامل]

مثال: *I’m really under the pump at work this week. *
این هفته واقعاً در کار تحت فشار هستم.
2. ** ( ورزشی/کاری – کاربردی ) :**
برای اشاره به زمانی که تیم یا فرد باید سریع نتیجه بدهد چون شرایط سخت است.
مثال: *The team is under the pump after losing three games. *
تیم پس از سه باخت تحت فشار است.
3. ** ( استعاری – تصویری ) :**
تصویر �زیر پمپ بودن� یعنی تحت فشار شدید قرار گرفتن، مثل آب یا هوا که از پمپ بیرون زده می شود.
- - -
🔹 مترادف ها
- **under pressure**
- **in a tight spot**
- **up against it**
- **in the hot seat**
- - -
- در انگلیسی آمریکایی کمتر شنیده می شود؛ بیشتر در استرالیا و بریتانیا کاربرد دارد.